رمان
24 خرداد 1400 توسط دریای راز
#فرار_از_جهنم #قسمت_چهل_و_پنجم: دست خدا حال احد کم کم خوب شد … برای اولین بار که با پدرش اومد مسجد، بچه ها ریختن دورش … پسر حاجی بود … . من سمت شون نمی رفتم … تا اینکه خود احد اومد سراغم ? … . - میگن عشق و نفرت، دو روی یه… بیشتر »