آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

درخواست فاطمه الزهرا

19 آذر 1395 توسط آرامش

درخواست فاطمه زهرا سلام الله عليها از امیرالمومنین علی علیه السلام در شب ازدواج

  

… تَفَكَّرتُ فى حالى وَاَمْرى عِنْدَ ذِهابِ عُمْرى وَنُزُولى فى قَبْرى، فَشَبَّهتُ دُخُولى فى فِراشى بِمَنْزِلى كَدُخُولى اِلى لَحَدى وَقَبْرى، فَأنْشِدُكَ اللّه َ اِنْ قُمْتَ اِلَى الصَّلاةِ فَنَعْبُدَ اللّه َ تَعالى هذِهِ اللَّيْلَةَ.

 

حضرت على عليه السلام در شب ازدواج، همسرش را نگران ديد و علت آن را پرسيد. حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود:  

در پيرامون حال و وضع خود انديشيدم و پايان عمر و منزلگاه قبر را به ياد آوردم و انتقال از خانه پدر به منزل خودم، مرا به ياد ورود به قبرم انداخت! تو را به خدا بيا تا در آغاز زندگى مشترك به نماز برخيزيم و امشب را به عبادت خدا بپردازيم.

  

منبع:احقاق الحق ۶ و ۲۳: ۴۸۱ و ۴۸۹.

 نظر دهید »

عشق جوانی به دختر پادشاه

18 آذر 1395 توسط آرامش

داستان عشق جوانی به دختر پادشاه در زمان حضرت عیسی علیه السلام

✅قسمت چهارم
عيسى فرمود: آن چيست؟  

جوان گفت: تويى كه چنين قدرتى دارى كه مى توانى در فاصله دو روز مرا از آن وضع فلاكت بار به اين مقام والا برسانى، چرا براى خودت كارى نمى كنى و من تو را در اين جامه و اين حال مشاهده مى كنم؟  

عيسى سخن نگفت تا وقتى كه جوان اصرار كرد. پس بدو فرمود: به راستى هر كس نسبت به خداى تعالى دانا باشد و خانه آخرت و ثواب او را بداند و به دنيا و پستى و بى اعتبارى آن بصيرت و بينايى داشته باشد، ديگر به اين سراى فانى و ناپايدار دل نخواهد بست و ما را در قرب خداى تعالى و معرفت و محبت وى لذت هاى روحانى است كه اين لذت هاى ناپايدار و فانى را در برابر آن‌ها به چيزى نشمريم.  

و چون مقدراى از عيوب دنيا و آفات آن و نعمت هاى عالم آخرت و درجات آن را براى آن جوان بيان فرمود، جوان عرض كرد: پس چرا آن چه را بهتر و شايسته تر است براى خود انتخاب كرده اى و مرا در اين گرفتارى بزرگ انداختى؟  

عيسى فرمود: من آن را براى تو انتخاب كردم تا ذكاوت و خرد تو را بيازمايم و ثواب تو در ترك اين امورى كه براى تو مقدور است بيشتر گردد و تو حجتى براى ديگران گردى.  

جوان كه اين سخن را شنيد، دست از سلطنت كشيد و همان جامه هاى كهنه خود را پوشيد و ملازم خدمت عيسى گرديد. هنگامى كه عيسى به نزد حواريون بازگشت، بدان‌ها فرمود: اين بود گنجى كه من آن را در اين شهر جست وجو مى كردم و آن را يافتم، الحمداللّه.
فقال و ما هو قال الغلام إنک إذا قدرت علی أن تنقلنی من تلک الحالة الخسیسة إلی تلک الدرجة الرفیعة فی یومین فلم لا تفعل هذا بنفسک و أراک فی تلک الثیاب و فی هذه الحالة فلما أحفی فی السؤال قال له عیسی ع إن العالم بالله و بدار کرامته و ثوابه و البصیر بفناء الدنیا و خستها و دناءتها لا یرغب إلی هذا الملک الزائل و هذه الأمور الفانیة و إن لنا فی قربه تعالی و معرفته و محبته لذات روحانیة لا نعد تلک اللذات الفانیة عندها شیئا فلما أخبره بعیوب الدنیا و آفاتها و نعیم الآخرة و درجاتها قال له الغلام فلی علیک حجة أخری لم اخترت لنفسک ما هو أولی و أحری و أوقعتنی فی هذه البلیة الکبری فقال له عیسی إنما اخترت لک ذلک لأمتحنک فی عقلک و ذکائک و لیکون لک الثواب فی ترک هذه الأمور المیسرة لک أکثر و أوفی و تکون حجة علی غیرک فترک الغلام الملک و لبس أثوابه البالیة و تبع عیسی ع فلما رجع عیسی إلی الحواریین قال هذا کنزی الذی کنت أظنه فی هذا البلد فوجدته و الحمد لله.
عرائس الفنون، صص ۲۲۰ و ۲۲۱ و بحارالانوار، ،ج۱۴، ص۲۸۰

 1 نظر

عشق جوانی به دختر پادشاه

18 آذر 1395 توسط آرامش

داستان عشق جوانی به دختر پادشاه در زمان حضرت عیسی علیه السلام

✅قسمت سوم
عيسى بيامد و دختر پادشاه را به عقد ازدواج با آن جوان درآورد و پادشاه جامه هاى فاخر و سلطنتى براى آن جوان فرستاد و جوان آن لباس‌ها را پوشيده و در همان شب مراسم عروسى او با دختر پادشاه انجام گرديد. صبح پادشاه جوان را خواست و با او به گفت وگو پرداخت و او را جوانى خردمند و باذكاوت يافت. پادشاه جز آن دختر فرزند ديگرى نداشت، پس او را ولى عهد و جانشين خود قرار داد و خاصان و بزرگان مملكت خود را به فرمان بردارى و اطاعت او ماءمور كرد.  

شب دوم پادشاه ناگهان از دنيا رفت و بزرگان مملكت جمع شده و آن جوان را بر تخت سلطنت نشاندند و سر به فرمانش درآورده و خرينه هاى مملكت را تسليم او كردند.  

روز سوم عيسى به نزد او آمد تا با وى خداحافظى كند. جوان گفت: اى حكيم فرزانه! تو را بر من حقوق بسيارى است كه اگر من براى هميشه هم زنده بمانم باز هم نمى توانم سپاس يكى از آن‌ها را به جاى آورم، ولى شب گذشته چيزى به خاطرم آمده كه اگر پاسخ آن را به من ندهى از آن چه برايم فراهم آورده اى بهره مند نخواهم شد و اين همه خوشى براى من لذتى نخواهد داشت . . .

《ادامه داستان در پست بعدی》

فحضر عیسی ع و زوجها منه و بعث الملک ثیابا فاخرة إلی الغلام فألبسها إیاه و جمع بینه و بین ابنته تلک اللیلة فلما أصبح طلب الغلام و کلمه فوجده عاقلا فهما ذکیا و لم یکن للملک ولد غیر هذه الابنة فجعل الغلام ولی عهده و وارث ملکه و أمر خواصه و أعیان مملکته ببیعته و طاعته.  

فلما کانت اللیلة الثانیة مات الملک فجأة و أجلسوا الغلام علی سریر الملک و أطاعوه و سلموا إلیه خزائنه فأتاه عیسی ع فی الیوم الثالث لیودعه فقال الغلام أیها الحکیم إن لک علی حقوقا لا أقوم بشکر واحد منها لو بقیت أبد الدهر و لکن عرض فی قلبی البارحة أمر لو لم تجبنی عنه لا أنتفع بشی ء مما حصلتها لی . . .
عرائس الفنون، صص ۲۲۰ و ۲۲۱ و بحارالانوار، ،ج۱۴، ص۲۸۰

 نظر دهید »

عشق جوانی به دختر پادشاه

18 آذر 1395 توسط آرامش

داستان عشق جوانی به دختر پادشاه در زمان حضرت عیسی علیه السلام

✅قسمت دوم
عيسى به جوان فرمود: اكنون برخيز و به قصر پادشاه برو و چون خاصان دربار و وزراى پادشاه آمدند كه به نزد او روند، به ايشان بگو كه من براى خواستگارى دختر پادشاه آمده ام. درخواست مرا به وى برسانيد. آن گاه منتظر باش تا چه گويند، سپس به نزد من آى و آن چه مابين تو و پادشاه گذشت به من اطلاع بده.  

جوان به در قصر آمد و چون درخواست خود را به دربانان اظهار كرد، آن‌ها خنديدند و تعجب كردند و درخواست او را از روى استهزاء و مسخره به پادشاه رساندند. پادشاه جوان را طلبيد و چون سخنانش را شنيد، از روى شوخى بدو گفت: اى جوان من دختر خود را به تو نخواهم داد، مگر آن كه فلان مقدار جواهر قيمتى و گران بها نزد من آرى.  

جواهراتى را كه پادشاه براى مهريه دخترش ذكر كرده بود، در خزينه هيچ پادشاهى از پادشاهان آن زمان با آن اوصاف و مقدار يافت نمى شد و پادشاه فقط از روى شوخى آن سخنان را اظهار داشت، ولى جوان برخاست و گفت: هم اكنون مى روم و پاسخ آن را براى شما مى آورم. جوان به نزد حضرت عيسى آمد و ماجرا را بازگفت. عيسى او را به خرابه اى كه در آن مقدارى سنگ و كلوخ بود آورد و به درگاه خداى تعالى دعا كرد و آن سنگ و كلوخ‌ها به صورت جواهراتى كه پادشاه خواسته بود و بلكه بهتر از آن‌ها درآمد. آن گاه به جوان فرمود: هر چه مى خواهى از اين‌ها بردار و به نزد پادشاه ببر. جوان مقدارى از آن‌ها را برداشته و به نزد پادشاه آورد. وقتى پادشاه و حاضران آن جواهرات را ديدند، حيران شدند و گفتند: اين مقدار اندك است و ما را كفايت نمى كند.  

جوان دوباره به نزد حضرت عيسى آمد و سخن پادشاه و نزديكانش را بازگفت و عيسى بدو فرمود: به همان خرابه برو و هر چه مى خواهى برگير و به نزد آن‌ها ببر. هنگامى كه جوان براى بار دوم مقدار بيشترى از آن جواهرات به نزد پادشاه برد، حيرتشان افزون گرديد. سپس پادشاه گفت: كار اين جوان داستان غريبى دارد و سرّى در كار اوست. سپس با جوان خلوت كرد و حقيقت را از وى جويا شد و چون جوان داستان خود را از آغاز تا انجام براى پادشاه بازگفت، پادشاه دانست كه ميهمان وى حضرت عيسى است.  

پس بدو گفت: برخيز به نزد ميهمانت برو و او را پيش من آور تا دخترم را به ازدواج تو در آورد . . . 

《ادامه داستان در پست بعد》

فلما أصبحوا قال عیسی ع للغلام اذهب إلی باب الملک فإذا أتی خواص الملک و وزراؤه لیدخلوا علیه قل لهم أبلغوا الملک عنی أنی جئته خاطبا کریمته ثم ائتنی و أخبرنی بما جری بینک و بین الملک فأتی الغلام باب الملک فلما قال ذلک لخاصة الملک ضحکوا و تعجبوا من قوله و دخلوا علی الملک و أخبروه بما قال الغلام مستهزئین به فاستحضره الملک فلما دخل علی الملک و خطب ابنته قال الملک مستهزئا به أنا لا أعطیک ابنتی إلا أن تأتینی من اللآلی و الیواقیت و الجواهر الکبار کذا و کذا و وصف له ما لا یوجد فی خزانة ملک من ملوک الدنیا فقال الغلام أنا أذهب و آتیک بجواب هذا الکلام فرجع إلی عیسی ع فأخبره بما جری فذهب به عیسی ع إلی خربة کانت فیها أحجار و مدر کبار فدعا الله تعالی فصیرها کلها من جنس ما طلب الملک و أحسن منها فقال یا غلام خذ منها ما ترید و اذهب به إلی الملک فلما أتی الملک بها تحیر الملک و أهل مجلسه فی أمره و قالوا لا یکفینا هذا فرجع إلی عیسی ع فأخبره فقال اذهب إلی الخربة و خذ منها ما ترید و اذهب بها إلیهم فلما رجع بأضعاف ما أتی به أولا زادت حیرتهم و قال الملک إن لهذا شأنا غریبا فخلا بالغلام و استخبره عن الحال فأخبره بکل ما جری بینه و بین عیسی ع و ما کان من عشقه لابنته فعلم الملک أن الضیف هو عیسی ع فقال قل لضیفک یأتینی و یزوجک ابنتی . . .
عرائس الفنون، صص ۲۲۰ و ۲۲۱ و بحارالانوار، ،ج۱۴، ص۲۸۰

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 47
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 37
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • حمیده موحدنسب

آمار

  • امروز: 5931
  • دیروز: 5311
  • 7 روز قبل: 33610
  • 1 ماه قبل: 86528
  • کل بازدیدها: 1686210

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس