عــلامہ چـگونہ عـــلامہ شـــد؟
آیت الله ممدوحی، از شاگردان علامه طباطبایی می گوید:
مرحوم علامه می فرمودند:
«پدر و مادرم را در سن کودکی از دست دادم و دو تا لَله[دایه] مرا بزرگ کردند؛ وقتی برای من استاد خصوصی گرفتند، استاد از من سئوالی کرد در جواب سئوال ماندم و استاد شکایت مرا به لَلِه کرد و گفت، سید محمد حسین نمی تواند جواب بدهد و درس نخوانده است، مرا توبیخ کردند و آنقدر این مسئله برای من سنگین بود با این که کودک بودم؛ وضو گرفتم، داخل مسجدی رفتم و دو رکعت نماز خواندم، سجده کردم و از خدای متعال درخواست کردم؛ خدایا یا همین الان مرگ مرا برسان یا استعدادی به من بده که بعد از این توبیخ و سرزنش نشوم، از مسجد بیرون آمدم، از آن به بعد محتاج استاد نبودم و تمام درسها را پیش مطالعه می کردم، بعد میفرمودند:
در عین حال خودم را از استاد منقطع نکردم، چرا که می ترسیدم اعوجاج علمی پیدا کنم و می خواستم استاد همیشه هدایتگر من باشد.»