#خاطره
#خاطره
چرا حجاب من آره، چشمچرانی مردها نه؟
یکی از دوستان تعریف میکرد
چند وقت پیش برای خرید مایحتاج خانه به بازار رفته بودم. هوش و حواسم حسابی به این جمع شده بود که چه جوری بین مثلث لیست خرید خانه و قیمتها و باقیمانده ناچیز کارت بانکی تعادل بر قرار کنم که خانمی حدود سی ساله البته با حجابی که البته مورد پسند مذهبیها نبود، کنارم ایستاد و گفت: ببخشید حاج آقا انتقادی از شما روحانیون داشتم، گفتم: بفرمائید درخدمتم، انتقاد شما را میشنوم.
گفت: میشه بفرمائید چرا اینقدر به حجاب ما خانمها گیر میدید و هیچ ایرادی به مردان هوسران و چشم چران ندارید که با دریدگی و مزاحمتهای کلامی و بالاترش، برای خانمهایی مثل من مزاحمت ایجاد میکنند؟ گفتم: ببخشید، منظورتون از خانمهایی مثل من، چیه؟ ویژگی خاصی مد نظرتون هست؟ گفت: یعنی مثل من چادری نیست و برای لباس پوشیدن راحته و به خودش سخت نمیگره.
گفتم: حالا میتونم از شما سوالی بپرسم؟ گفت: بفرمائید. گفتم: شما چرا از بین این همه جمعیت حاضر در بازار، مستقیم اومدید سراغ من و این مطالب را به من گفتید؟. گفت: خب معلومه لباس روحانیت پوشیدید و هرکسی سؤال و مطلب مرتبطی با دین داشته باشه، سراغ شما میاد. گفتم: حالا با همین منطقی که فرمودید؛ یعنی لباس من پیام خاصی برای شما داشت و بر اساس پیام لباس من، به سراغ من اومدید، فکر نمیکنید نوع پوشش و لباس شما برا آن دسته از مردان هوسران هم پیامی داره که شما را برای آزار کلامی و حرکتی انتخاب میکنن و سراغ کسایی دیگه نمیرن؟
دیدم حسابی رفت توی فکر و سبک و سنگین کردن حرفهای من را که ادامه دادم؛ خواهرم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، نوع پوشش من و شما در فضای عمومی قضاوت افراد را بدنبال داره و بر اساس آن رفتار و گفتار متفاوتی را برای برخورد ما انتخاب میکنند. خود من بارها به جوانهایی تذکر دادم که چرا سر مسیر ناموس مردم قرار گرفته و مزاحمت ایجاد میکنید و جواب شنیدم که حاجی، مزاحمت؟؛ اگه خود این خانوما طالبش نبودن، اینجوری توی خیابون نمیاومدند.
بنده خدا بعد از کمی تأمل گفت: هرچند تقصیر را برگرداندید و گردن خودم انداختید، ولی روی حرفتون فکر میکنم، تا حالا از این زاویه به مسئله نگاه نکرده بودم.