آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

یک تومان از دو تومان

08 مرداد 1399 توسط آرامش

موقع ناهار هیچ خوراکی در حجره نداشتیم. پول هم نداشتیم. گفتم آقا مرتضی! نه پول داریم؛ نه غذا! چه کنیم؟! گفت همین جا باش تا من بیام. رفتم جلوی بالکن مدرسه، دیدم آقا میرزا سرش پایین است و دور حوض مدرسه می چرخد.

? چند دقیقه بعد برادرم مرتضی آمد. دو تومان قرض کرده بود. گفتم مثل اینکه آقامیرزا هم به درد ما دچار است. از وقتی که رفتی همین طور دور حوض می چرخد. سریع رفت پایین و یک تومان به میرزا داد.

قسمت:4

#شهید_مطهری

#خاطرات_طلبگی_بزرگان

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: حکایت لینک ثابت

نظر از: زلال نور [عضو] 
  • زلال نور
  • معاونت پژوهش مدرسه علمیه الزهرا‌سلام.الله علیها شوش

بسیار زیبا.موفق باشید

1399/05/08 @ 23:24


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 55
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 190
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 35
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • فاطمه خانه زر

آمار

  • امروز: 909
  • دیروز: 1820
  • 7 روز قبل: 11515
  • 1 ماه قبل: 40714
  • کل بازدیدها: 1773214

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس