#یاد_مرگ_قیامت
از کتاب اربعین سید عظیم الشأن قاضی سعید قمی منقول است که از شیخ بهایی نقل می فرماید که شیخ فرمود:
?
«رفیقی در قبرستان اصفهان داشتم که همیشه بر سر مقبره ای مشغول عبادت بود و شیخ هر از گاهی به دیدنش می رفته. روزی از او سئوال می کند: از عجائب قبرستان چه دیده ای؟ عرض کرد:
روز قبل، در قبرستان جنازه ای را آوردند و در این گوشه دفن کردند و رفتند. هنگام غروب، بوی بدی بلند شد و مرا ناراحت کرد. چنین بوی بدی در تمام عمرم استشمام نکرده بودم. ناگاه هیکل موحشه و مُظلَمه ای همانند سگ دیدم که بوی بد از او بود. این صورت، نزدیک شد تا بر سر آن قبر ناپدید گردید. مقداری گذشت. بوی عطری بلند شد که در عمرم چنین بوی خوشی نشنیده بودم. در این هنگام صورت زیبا و دلربایی آمد و بر سر همان قبر، محو شد. (اینها عجائب عالم ملکوت است که به این صورتها ظاهر می شود.) مقداری گذشت. دیدم صورت زیبا از قبر بیرون آمد. ولی زخم خورده و خون آلود است. گفتم: پروردگارا؛ به من بفهمان این دو صورت چه بود. به من فهماندند که آن صورت زیبا اعمال نیکش بود و آن هیکل موحشه، کارهای بدش. و چون افعال زشتش بیشتر بود، در قبر انیسش همان است. تا چه زمانی پاک شود و نوبت صورت زیبا برسد.»
? معاد ؛ آیت الله شهید دستغیب (ره)