آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اهل باطل

16 آذر 1395 توسط آرامش

امام صادق ع
. . . با اهل باطل مدارا كنيد و ستم آنان را بر خويش تاب آوريد. مبادا با آنها درافتيد و ستيزه كنيد، و در مجالست و آميزش و گفتگو با آنها ميان خود و خدا ديندار باشيد، و به هنگام همنشينى و آميزش و گفتگوى با ايشان كه گريزى از آن نيست تقيّه در پيش گيريد كه خداوند به شما دستور داده آن را در پيوند با آنها به كارش بنديد. هر گاه به همنشينى با آنها مجبور شديد بى گمان شما را خواهند آزرد و در چهره آنها زشتى خواهيد يافت، و اگر خداوند شرّ آنها را از شما دفع نكند به شما يورش مى آورند.  

دشمنى و بدبينى كه در سينه خود نسبت به شما دارند بيش از آن است كه آشكار مى كنند.  

مجالس شما و آنها يكى است ولى جان شما و آنها از يك ديگر جداست و با هم أنس نمى گيرد. شما هرگز دوستشان نخواهيد داشت و آنها نيز شما را دوست ندارند ولى خداوند شما را با نمودن راه حق گرامى داشته و نسبت بدان آگاهيتان بخشيده است ولى آنان را شايسته حق قرار نداده است. با آنها مدارا كنيد و نسبت بديشان صبر در پيش گيريد، و اين در حالى است كه آنان با شما سر سازش و شكيبايى ندارند. نيرنگ آنها انديشه هاى شيطانى است كه از يك ديگر مى گيرند و به يك ديگر مى دهند.  

همانا دشمنان خدا اگر بتوانند شما را از حق باز مى دارند ولى خدا شما را از آنان حفظ مى كند، 
. . . عَلَيْكُمْ بِمُجَامَلَةِ أَهْلِ الْبَاطِلِ تَحَمَّلُوا الضَّيْمَ مِنْهُمْ وَ إِيَّاكُمْ وَ مُمَاظَّتَهُمْ دِينُوا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ إِذَا أَنْتُمْ جَالَسْتُمُوهُمْ وَ خَالَطْتُمُوهُمْ وَ نَازَعْتُمُوهُمُ الْكَلَامَ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنْ مُجَالَسَتِهِمْ وَ مُخَالَطَتِهِمْ وَ مُنَازَعَتِهِمُ الْكَلَامَ بِالتَّقِيَّةِ الَّتِي أَمَرَكُمُ اللَّهُ أَنْ تَأْخُذُوا بِهَا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ فَإِذَا ابْتُلِيتُمْ بِذَلِكَ مِنْهُمْ فَإِنَّهُمْ سَيُؤْذُونَكُمْ وَ تَعْرِفُونَ فِي وُجُوهِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُهُمْ عَنْكُمْ لَسَطَوْا بِكُمْ وَ مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءِ أَكْثَرُ مِمَّا يُبْدُونَ لَكُمْ مَجَالِسُكُمْ وَ مَجَالِسُهُمْ وَاحِدَةٌ وَ أَرْوَاحُكُمْ وَ أَرْوَاحُهُمْ مُخْتَلِفَةٌ لَا تَأْتَلِفُ لَا تُحِبُّونَهُمْ أَبَداً وَ لَا يُحِبُّونَكُمْ غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَكْرَمَكُمْ بِالْحَقِّ وَ بَصَّرَكُمُوهُ وَ لَمْ يَجْعَلْهُمْ مِنْ أَهْلِهِ فَتُجَامِلُونَهُمْ وَ تَصْبِرُونَ عَلَيْهِمْ وَ هُمْ لَا مُجَامَلَةَ لَهُمْ وَ لَا صَبْرَ لَهُمْ عَلَى شَيْ ءٍ وَ حِيَلُهُمْ وَسْوَاسُ بَعْضِهِمْ إِلَى بَعْضٍ فَإِنَّ أَعْدَاءَ اللَّهِ إِنِ اسْتَطَاعُوا صَدُّوكُمْ عَنِ الْحَقِّ فَيَعْصِمُكُمْ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ . . .

 

اصول الکافی -  مجلد ۸، صفحه ۲

 نظر دهید »

جوان قانون شکن

16 آذر 1395 توسط آرامش

روزی امام_على علیه السلام در شدت گرما بیرون از منزل بود سعد پسر قیس حضرت را دید و پرسید: 
یا امیر المؤمنین! در این گرمای شدید چرا از خانه بیرون آمدید؟ فرمود:  

- برای اینکه ستمدیده ای را یاری کنم، یا سوخته دلی را پناه دهم.
در این میان زنی در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام علیه السلام ایستاد و گفت:  

یا امیر المؤمنین شوهرم به من ستم می‌کند و قسم یاد کرده است مرا بزند. حضرت با شنیدن این سخن سر فرو افکند و لحظه ای فکر کرد سپس سر برداشت و فرمود:  

نه به خدا قسم! بدون تأخیر باید حق مظلوم گرفته شود!  

این سخن را گفت  

و پرسید:  

- منزلت کجاست؟  

زن منزلش را نشان داد.  

حضرت همراه زن حرکت کرد تا در خانه او رسید.
علی علیه السلام در جلوی درب خانه ایستاد و با صدای بلند سلام کرد. جوانی با پیراهن رنگین از خانه بیرون آمد حضرت به وی فرمود:  

از خدا بترس! تو همسرت را ترسانیده ای و او را از منزلت بیرون کرده ای.

  

جوان در کمال خشم و بی ادبانه گفت:  

کار همسر من به شما چه ارتباطی دارد. (والله لاحرقنها بالنار لکلامک. ) بخدا سوگند بخاطر این سخن شما او را آتش خواهم زد!
علی علیه السلام از حرف‌های جوان بی ادب و قانون شکن سخت بر آشفت! شمشیر از غلاف کشید و فرمود:  

من تو را امر به معروف و نهی از منکر می‌کنم، فرمان الهی را ابلاغ می‌کنم، حال تو بمن تمرد کرده از فرمان الهی سر پیچی می‌کنی؟ توبه کن والا تو را می‌کشم.

  

در این فاصله که بین حضرت و آن جوان سخن رد و بدل می‌شد، افرادی که از آنجا عبور می‌کردند محضر امام (ع) رسیدند و به عنوان امیر المؤمنین سلام می‌کردند و از ایشان خواستار عفو جوان بودند.

 

جوان که حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد در مقابل رهبر مسلمانان خودسری می‌کند، به خود آمد و با کمال شرمندگی سر را به طرف دست علی (ع) فرود آورد و گفت:  

یا امیر المؤمنین از خطای من درگذر، از فرمانت اطاعت می‌کنم و حداکثر تواضع را درباره همسرم رعایت خواهم نمود.
حضرت شمشیر را در نیام فرو برد و از تقصیرات جوان گذشت و امر کرد  

داخل منزل خود شود و به زن نیز توصیه کرد که با همسرت طوری رفتار کن که چنین رفتار خشن پیش نیاید.
بحارالانوار ، ج ۴۰، ص ۱۱۳

(کتاب داستان های بحارالانوار)

 نظر دهید »

عمل

14 آذر 1395 توسط آرامش

فاطمه زهرا سلام الله عليها:

إنْ كُنتَ تَعمَلُ بِما أمَرناكَ و تَنتَهي عَمّا زَجَرناكَ عَنهُ فَأنتَ مِن شيعَتِنا و إلاّ فَلا ؛
حضرت فاطمه عليهاالسلام:

اگر به آنچه تو را به آن فرمان مى دهيم عمل كنى و از آنچه برحذر مى داريم دورى كنى، از شيعيان مايى و الاّ هرگز.

  

بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۱۵۵.  

 

 نظر دهید »

علامه کیست؟

14 آذر 1395 توسط آرامش

عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود، روزی آن حضرت وارد مسجد شد ناگاه دید گروهی در اطراف شخصی حلقه زده اند و به گفتار او گوش فرا داده اند، پیامبر (صلی الله علیه و آله)، از آنها پرسید: این شخصیت کیست؟  

شخصی گفت: این شخص، (علامه) است  

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: علامه یعنی چه؟  

گفتند: علامه کسی است که از همه بیشتر به نسبتها عرب و رخدادهای بین انسانها، آگاهی دارد و حوادث دوران جاهلیت و اشعار مردم آن عصر را می‌داند.  

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: (این گونه علم، نه برای آن کسی که آن را نمی داند زیانبخش است و نه برای آنکه آن را می‌داند سودمند است، سپس فرمود:  

انما العلم ثلاثة: آیه محکمة، او فریضة عادلة اوسنة قائمة و ما خلاهن فهو فضل.  

یعنی: (علم سودمند و علم شرع بر سه گونه است.  

۱- اصول عقائد (که براهین آیات روشن قران، بیانگر است. )  

۲- علم اخلاق (که مرکب از لشگر عقل و جهل است و بر انسان واجب است لشگر عقل را بپذیرد و از لشگر جهل، عدول و دوری کند).  

۳- احکام شریعت و مسائل حلال و حرام و غیر از این سه علم، زیادی است). 

(توضیح اینکه: علوم اصلی که بر همه مسلمانان، آموختن آن لازم است و در رابطه با دین و معاد، سودمند است، همان سه علم مذکور است، اما بقیه علوم اگر زیانبار باشند (مثل علم سحر و شعبده و طلسمات)، زیادی است و اگر مفید باشند مانند علم طب و کشاورزی و …، برگشتش به همان علوم سه گانه است.  

و یا اینکه منظور از واژه (فضل) در حدیث فوق، یکنوع استحباب باشد، ولی آموختن آن سه علم، واجب است و کسی که از آن سه علم بهره ندارد، علمهای دیگر برای او بی فایده است). 
اصول کافی،کتاب فضل العلم - باب النوادر، حدیث ۴، ص ۴۸، ج ۱.
داستان های اصول کافی

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 47
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 37
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • حمیده موحدنسب

آمار

  • امروز: 5914
  • دیروز: 5311
  • 7 روز قبل: 33610
  • 1 ماه قبل: 86528
  • کل بازدیدها: 1686210

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس