مهمانی حضرت ابراهیم
? ? ? ?
حضرت ابراهیم (ع) بسیار میهماندوست بود و تا میهمان به خانه او نمى آمد، غذا نمى خورد.
زمانی فرا رسید که یک شبانه روز، هیچ میهمانی بر او وارد نشد؛ پس از خانه بیرون آمد و به جستجوى میهمان پرداخت.
پیرمردى را دید، جویاى حال او شد، ولی فهمید آن پیرمرد، بت پرست است. حضرت ابراهیم گفت:
«افسوس! اگر بت پرست نبودی، میهمان من می شدى و از غذاى من مى خوردى»
پیرمرد از کنار ابراهیم گذشت.
در این هنگام جبرئیل بر ابراهیم نازل شد و گفت:
«خداوند مى فرماید این پیرمرد، هفتاد سال مشرک و بت پرست بود، ولی ما رزق او را کم نکردیم. اینک که غذای یک روز او را به تو حواله نمودیم، تو به خاطر بت پرستى، به او غذا ندادى!»
حضرت ابراهیم (ع) پشیمان شد و به جستجوى آن پیرمرد رفت. او را پیدا کرد و با اصرار به خانه خود دعوت نمود. پیرمرد بت پرست گفت:
«چرا بار اول مرا رد کردى، ولی حالا دعوت می کنی؟»
حضرت ابراهیم ، پیام و هشدار خداوند را به او خبر داد.
پیرمرد به فکر فرو رفت و گفت:
« نافرمانى از چنین خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است. »
آن گاه به یگانگی خداوند اقرار نمود و آیین ابراهیم (ع) را پذیرفت.
جوامع الحکایات(محمد عوفى)