من دختر امام حسین علیهالسلام هستم
حاج نیکویی از یکی از خدامین اهل تسنن که پدر او هم از خدّام حرم حضرت رقیه بود، نقل مینمود که: وقتی خانههای اطراف حرم حضرت رقیه را برای توسعه خریداری مینمودند. یکی از مالکین یهودی (یا نصرانی) بود. او به هیچ وجه حاضر نبود خانه خود را برای توسعه بفروشد. حتی دو برابر و نیم قیمت خانه حاضر شدند به او پول بدهند، اما او حاضر نمیشد. بعد از مدتی زن او حامله میشود و نزدیک وقت زایمان به پزشک مراجعه میکند. پزشک میگوید بچه و مادر هر دو در معرض خطر میباشند، باید تحت نظر قرار بگیرد. شوهر صاحبملک، زنش را در بیمارستان میگذارد و به درب حرم حضرت رقیه میآید و متوسل میشود و عرض میکند: ای رقیه! اگر همسر و فرزندم را نجات دادی و شفای آنان را از خدا خواستی، خانهام را به تو تقدیم میکنم! او میگوید: بعد از توسل، به بیمارستان رفتم و دیدم همسرم از وضع حمل فارغ و بچه سالم در کنارش میباشد. همسرم گفت: کجا رفتی؟ گفتم: جایی رفتم، گفت: تو متوسل به دختر امام حسین علیهالسلام شدی! گفتم: از کجا می گوئی؟ گفت: در حال زایمان از شدت درد گاهی بیهوش میشدم دیدم دختربچهای وارد اتاق بیمارستان شد و به من گفت: ناراحت مباش، ما سلامتی تو و بچهات را از خدا خواستیم، فرزند شما هم پسر است، سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را حسین بگذارد! گفتم: شما کی هستید؟ گفت: من رقیه دختر امام حسین علیهالسلام هستم.
منبع: فتوحات ,استاد سید علی اکبر صداقت