زیارت عاشورا
حجتالاسلام و المسلمین حاجآقای حسین نظامالدینی اصفهانی نوشتهاند:
روزی منزل حاج عبدالغفور ـ یکی از حاجیهای موجه و ملازم آیتالله حاج سید محمدتقی فقیه احمدآبادی صاحب کتاب شریف «مکیال المکارم فی فوائد الدعاء القائم(ع)» ـ بودم. یکی از رفقای ایشان به نام حاج سید یحیی مشهور به پنبهکار گفت: برادرم را که مدتی بود فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفت بود.
پرسیدم: «داداش! دیگر آن دنیا کلاه چه کسی را برداشتی؟» جواب داد: «کلاه کسی را برنداشتم.» گفتم: «من تو را میشناسم این لباس و این موقعیت مال تو نیست.»
گفت: «آری دیشب شب اول قبر مادر قبرکن بود. آقا سیدالشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و فرمودند: به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت ببخشند و من هم از آن عنایات بهرهمند شدم، بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده است و این لباس فاخر را پوشیدهام.»
از خواب بیدار شدم نزدیک اذان صبح بود. کارهایم را انجام دادم و حرکت کردم سمت تخت فولاد (قبرستان تاریخی و با عظمت اصفهان). برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآنخوانها کنار قبری قرآن میخواندند. از قبرهای تازه پرسوجو کردم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند.
پرسیدم: «کی دفن شده است؟» جواب دادند: «دیشب شب اول قبر او بود.» متوجه شدم تاریخ با گفته برادرم در خواب مطابق است.
رفتم نزد آقای قبرکن در تکیه مرحوم آیتالله آقا میرزا ابوالمعالی، استاد مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی و صاحب کرامات عجیبه بعد از احوالپرسی از فوت مادرش سئوال کردم. گفت: «دیشب شب اول قبر او بود.»
پرسیدم: «روضهخوانی میکرد؟ روضهخوان بود؟ کربلا مشرف شده بود؟» پاسخ داد: «خیر.» سؤال کرد: «این پرسشها برای چیست؟» خوابم را گفتم.
گفت: «هر روز زیارت عاشورا میخواند.»
منبع: زیارت عاشورا و داستانهای شگفت آن