دلنوشته
16 شهریور 1397 توسط آرامش
گفتیم که می رویم اما ماندیم
از قافله ستاره ها جا ماندیم
صبح آمد و دیدیم هنوز
با آن همه ادعا فقط ما ماندیم !
بارالها ،
دنیا میدان مین است که تنها معبرش عشق توست ..
معبودا ،
آنقدر به جانم ترکش گناه اصابت کرده که دیگر امید التیام نیست .
ولی از امداد تو نا امید نخواهم شد
خدایا
به من توفیق بده که هر شب در پشت خاکریز مهر ، با تو مناجات کنم …
پروردگارا
مرا به بیمارستان بقیة الله بفرست تا درد فراق یار درمان شود ..
.. والسلام ..
قسمتی از کتاب ” شیدای شهادت “
صفحه ی ۱۴۰