حکایت
حاجت غلام در حرم حضرت امام رضا(ع) روا شد
✍ ابوالحسن محمّد بن عبداللّه هروى مى گوید: مردى از اهالى بلخ با غلامش به زیارت حضرت امام رضا علیه السلام آمد، خود و غلامش آن حضرت را زیارت کردند. ارباب بالاى سر حضرت آمد و مشغول نماز شد و غلام پایین پاى حضرت به نماز ایستاد. چون هر دو از نماز فارغ شدند به سجده رفتند و سجده را طولانى نمودند، ارباب پیش از غلام سر از سجده برداشت و غلام را صدا کرد، غلام سر از سجده برداشت و گفت: لبیک اى مولاى من!
به غلام گفت: مى خواهى آزادت کنم؟ گفت: آرى، گفت: تو در راه خدا آزادى و فلان کنیز من هم که در بلخ است در راه خدا آزاد است و من در این حرم مطهر او را با این مقدار مهریه به همسرى تو درآوردم و پرداخت آن را نیز ضامن شدم و فلان زمین حاصل خیز خود را هم وقف بر شما دو نفر و اولادتان و اولاد اولادتان و همین طور نسل و ذریه شما کردم و حضرت امام رضا علیه السلام را هم به این برنامه شاهد گرفتم.
? غلام گریست و به خدا و به حضرت رضا علیه السلام سوگند یاد کرد که من در سجودم جز این امور را نخواستم و به این سرعت اجابتش از سوى خدا برایم معلوم شد!
? برگرفته از اهل بیت علیهم السلام عرشیان فرش نشین نوشته استاد حسین انصاریان
? اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ …