آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ما کجا، شهدا کجا!!...

23 تیر 1399 توسط آرامش

? بهش گفتم:
ابرام جون،تیپ و هیکلت خیلی جالب شده
تو راه که میومدی دوتا دختر پشت سرت داشتنداز تو حرف می‌زدند.
جلسه بعد رفتم تا ابراهیم را دیدم خندم گرفت.
پیراهن بلند پوشیده بود و شلوارگشاد!
و بجای ساک ورزشی لباس‌ها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود.

+ماکجا، شهدا کجا!
#عند_ربهم_یرزقون

 نظر دهید »

هر چه کنی به خود کنی...

23 تیر 1399 توسط آرامش


?

حضرت امام على علیه السلام

إنَّ مَکرَمَةً صَنَعتَها إلى أحَدٍ مِن النّاسِ ، إنّما أکرَمتَ بِها نَفسَکَ و زَیَّنتَ بِها عِرضَکَ، فَلا تَطلُب مِن غَیرِکَ شُکرَ ما صَنَعتَ إلى نَفسِکَ؛

‏
اگر به کسى خوبى کردى در واقع با این کار خود را گرامى داشته اى و به خودت آبرو داده اى، پس به سبب خوبى اى که به خودت کرده اى از دیگران خواهان تشکر مباش .

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص382 و  383 ، ح8695

? ? ? ➖ ➖ ➖ ? ? ?

 نظر دهید »

ناصیه مومن

23 تیر 1399 توسط آرامش

اگر به مشیت الهی تن بدهی، زندگی بر تو شیرین می شود. اما اگر به آن تن ندهی و خلاف آن را بخواهی، یعنی تقلاّ کنی که از قبضه ی خدا بیرون بیایی، چون ممکن نیست، زندگی بر تو تلخ می شود. همه در قبضه ی خدا هستند.

? هر کس از صاحب خانه خوشش بیاید، برای او هیچ جا لذّت بخش تر از آن نیست و اگر هم ، راه بود که از قبضه ی خدا خارج شود، به هیچ قیمتی آن را ترک نمی کرد. هر کس از صاحبخانه خوشش نیاید و نسبت به او عداوت و کینه و حسد داشته باشد، هیچ جا سخت تر و عذاب آورتر از آنجا برای او نیست و هر چه تقلاّ کند، راهی برای بیرون رفتن از قبضه ی خدا وجود ندارد، لذا بسیار عذاب می کشد. لایُمکِنُ الفِرار مِن حُکومَتِکَ:

? خدایا از حکومت تو فرارکردن امکان پذیر نیست. جلوی پیشانی اسب چند تار موست که اگر آنها را بگیرید، اسب با همه ی قدرتی که دارد، تسلیم و مطیع شما می شود. اسم این موها ناصیه است. مؤمن ناصیه اش را به دست خدا می بیند و عرض می کند: یا مَن بِیَدِهِ ناصِیَتی: ای خدایی که ناصیه ام در دست اوست.

[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی ، ص32 ]

? ? ? ➖ ➖ ➖ ? ? ?

 نظر دهید »

با شهدا

23 تیر 1399 توسط آرامش

مادر از خاطرات شهید می‌گوید: گاهی که با هم درباره رفتنش صحبت می‌کردیم به من می‌گفت شما این همه برای خانم حضرت زینب(س) مجلس گرفتی حالا وقت آن رسیده که نتیجه کارهایتان را ببینید ? .
ابوالفضل که سوریه بود هر شب با ما تماس می‌گرفت. دو شب قبل از شهادتش، کمی دیرتر از هر شب زنگ زد. نگرانش شده بودم و نمی‌توانستم بخوابم ? ، نشستم قرآن خواندم. فرداشب آن روز، ابوالفضل نیم ساعت دیرتر زنگ زد من خیلی نگران شدم فکر می‌کردم حتما اتفاقی برای ابوالفضل افتاده که زنگ نزده وقتی زنگ زد دوباره عذرخواهی کرد من می‌دانستم که دیگر ابوالفضل را نمی‌بینم اما به همان صدایی که از او می‌شنیدم خوشحال بودم اما شب بعد از آن که ابوالفضل زنگ نزد مطمئن شدم که شهید شده است. ?

شهید مدافع حرم ابوالفضل نیکزاد ?
#سالروز_شهادت ?

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 45
  • ...
  • 46
  • 47
  • 48
  • ...
  • 49
  • ...
  • 50
  • 51
  • 52
  • ...
  • 104
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 37
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)
  • سامیه بانو
  • فاطمه مقيمي

آمار

  • امروز: 6088
  • دیروز: 5311
  • 7 روز قبل: 33610
  • 1 ماه قبل: 86528
  • کل بازدیدها: 1686210

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس