آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تحمیل نکنید..!!!

10 شهریور 1397 توسط آرامش

امام على عليه السلام

لاتَقسِروا أَولادَكُم عَلى آدابِكُم فَإنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَيرِ زَمانِكُم؛

آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحميل نكنيد زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده اند.
منبع :
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20، ص267، ح102

 نظر دهید »

نماز اول وقت

10 شهریور 1397 توسط آرامش

ایستاده بود کنارِ در حـرم
و به وضوخانه اشاره می‌کرد !

تازه رسیده بودیم دمشق
و دلمان می‌خواست
یک زیارت با حال بکنیم
ولـی وقت اذان بود

- گفت برادرا …
زیارت مستحبه ، نماز واجب
عجلّوا بالصلوة قبل الفوت …

منبع: یادگاران جلد ۹
کتاب جاویدالاثر متوسلیان ص۹۳

#حاج احمد متوسلیان

 نظر دهید »

سبک زندگی شهدا

09 شهریور 1397 توسط آرامش

وقتی میومد خونه نمی‌ذاشت کار کنم. زهرا رو می‌ذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون غذا می‌داد. با مهربونی می‌گفت: «شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی». مهمون هم که میومد، پذیرایی با خودش بود. دوستاش به شوخی می‌گفتند: «مهندس که نباید تو خونه کار کنه!» می‌گفت: من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم مگه به حضرت زهرا (س) #کمک نمی‌کردند؟
#شهید_آقاسی_زاده

منبع : شهاب، صفحه 74

 نظر دهید »

زیارت عاشورا

09 شهریور 1397 توسط آرامش

 حجت‌الاسلام و المسلمین حاج‌آقای حسین نظام‌الدینی اصفهانی نوشته‌اند:

روزی منزل حاج عبدالغفور ـ یکی از حاجی‌های موجه و ملازم آیت‌الله حاج سید محمدتقی فقیه احمدآبادی صاحب کتاب شریف «مکیال المکارم فی فوائد الدعاء القائم(ع)» ـ بودم. یکی از رفقای ایشان به نام حاج سید یحیی مشهور به پنبه‌کار گفت: برادرم را که مدتی بود فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفت بود.

 پرسیدم: «داداش! دیگر آن دنیا کلاه چه کسی را برداشتی؟» جواب داد: «کلاه کسی را برنداشتم.» گفتم: «من تو را می‌شناسم این لباس و این موقعیت مال تو نیست.»

 گفت: «آری دیشب شب اول قبر مادر قبرکن بود. آقا سیدالشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و فرمودند: به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت ببخشند و من هم از آن عنایات بهره‌مند شدم، بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده است و این لباس فاخر را پوشیده‌ام.»

از خواب بیدار شدم نزدیک اذان صبح بود. کارهایم را انجام دادم و حرکت کردم سمت تخت فولاد (قبرستان تاریخی و با عظمت اصفهان). برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن‌خوان‌ها کنار قبری قرآن می‌خواندند. از قبرهای تازه پرس‌وجو کردم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند.

 پرسیدم: «کی دفن شده است؟» جواب دادند: «دیشب شب اول قبر او بود.» متوجه شدم تاریخ با گفته برادرم در خواب مطابق است.

 رفتم نزد آقای قبرکن در تکیه مرحوم آیت‌الله آقا میرزا ابوالمعالی، استاد مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی و صاحب کرامات عجیبه بعد از احوال‌پرسی از فوت مادرش سئوال کردم. گفت: «دیشب شب اول قبر او بود.»

پرسیدم: «روضه‌خوانی می‌کرد؟ روضه‌خوان بود؟ کربلا مشرف شده بود؟» پاسخ داد: «خیر.» سؤال کرد: «این پرسش‌ها برای چیست؟» خوابم را گفتم.

گفت: «هر روز زیارت عاشورا می‌خواند.»

منبع: زیارت عاشورا و داستان‌های شگفت آن

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 109
  • 110
  • 111
  • ...
  • 112
  • ...
  • 113
  • 114
  • 115
  • ...
  • 116
  • ...
  • 117
  • 118
  • 119
  • ...
  • 251
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 16
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 37
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي

آمار

  • امروز: 1986
  • دیروز: 6114
  • 7 روز قبل: 37311
  • 1 ماه قبل: 91685
  • کل بازدیدها: 1692324

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس