تولی
21 مهر 1397 توسط آرامش
#روایت_امام_باقر_ع
یکی از صحابه امام باقر (ع) می گوید روزی در محضر آن حضرت بودم.
مردی خدمت حضرت رسید که پیاده از خراسان آمده بود.
وی دو پاش را که پوست انداخته بود نشان داد و گفت به خدا سوگند، مرا چیزی جز محبت شما خاندان پیامبر(ص) از خراسان به مدینه نکشاند.
امام فرمود به خدا سوگند، اگر سنگی هم ما را دوست بدارد، خداوند او را با ما محشور می کند،
بحارالانوار، ج 75، ص 329