آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تعطیلات نوروز 99

04 فروردین 1399 توسط آرامش

 

دفترچه‌ی خاطراتش از اتفاقاتی که این روزها آزرده خاطرش کرده پر شده است. کلافه دفترش را گوشه‌ای‌‌‌ پرت می‌کند و بی‌اختیار به صفحه تبلتش که عکس مادرش را ‌پس‌زمینه‌اش گذاشته نگاه می‌کند. ساعت از پنج گذشته. صدای جیغ و داد پسر همسایه را می‌شنود که به پدرش می‌گوید:« بابا توپم رو یادت نره‌ بیاریا تو راه می‌خوام باهاش بازی کنم»
این‌روزها مهمان ناخوانده عزیزجان شده است. دو هفته‌ای می‌شود که مادر را ندیده و در حد چند دقیقه‌ حال و احوال با او صحبت کرده است.
به مادرش قول‌ داده که قوی باشد و هر حرفی را که در دلش سنگینی می‌کند توی دفترچه‌اش برای خدا بنویسد. «خدایا امروز که با مادرم صحبت کردم صداش از روزهای دیگه خسته‌تربود. فکر کنم بیمارستان شلوغ بوده و کارش زیاد شده. خدایا مگه همه نمیگن که تو خونه بمونیم، تا ویروس کرونا شرش کم بشه، پس چرا همسایه عزیز جون اینا داشتن می‌‌رفتن مسافرت؟ پس من مادرم رو کی میتونم ببینم؟؟ خیلی دلم براش تنگ شده دلم می‌خواد برم خونه خودمون و باز کنار مامانم باشم اخه خداجون من مامانم رو خیلی دوست دارم اون یه قهرمانه. خدایا مراقب مامان قهرمانم باش.»


#کرونا
#مهار_کرونا

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: دلنوشته, حکایت لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 37
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • رهگذر
  • rahyab moshaver

آمار

  • امروز: 5636
  • دیروز: 5311
  • 7 روز قبل: 33610
  • 1 ماه قبل: 86528
  • کل بازدیدها: 1686210

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس