برشی از یک کتاب
27 آبان 1395 توسط آرامش
حسین جان! یک عمر در آرزوی رسیدن به کربلا زیستم، یک عمر به عشق نینوا تمرین سقایت کردم، یک عمر به شوق عاشورا شمشیر زدم… یک عمر همه حواسم به این بود که نقش عاشقی را درست ایفا کنم و به آداب عاشقی مؤدب باشم.
اما درست در اوج حادثه… شاخسار دستانم از درخت بدن فرو ریخت.
سقایدآب وادب
سیدمهدی شجاعی
انتشارات نیستان
صفحات ۹۷ و ۹۸
پویش مطالعاتی روشنا