آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

امام رضا (ع) امام خوبی ها

21 خرداد 1397 توسط آرامش

یکی از جلسه‌های پرسش و پاسخ امام رضا علیه‌السلام برپا بود. عده زیادی در مجلس بودند. هرکس مشکلی داشت، می‌پرسید و امام جوابش را می‌داد. مردی قدبلند و سبزه‌رو از در وارد شد. صبر کرد تا امام جواب سؤالات را داد. آن وقت، سرش را جلو برد و با صدای آرامی گفت: «من نامم عُبید است. از سفر برمی‌گردم. تا این جا سفر خوبی داشتم. اما نزدیکی‌های خراسان، چند دزد به من حمله کردند و همه دار و ندارم را بردند. می‌خواهم خواهش کنم کمکم کنید تا بتوانم به شهرم برگردم…

امام با خوشرویی به عبید که خجالت‌زده، سرش را زیر انداخته بود، گفت: «کار خوبی کردی». سپس از جا بلند شد و به اتاق دیگری رفت و امام بی آن که خودش را نشان بدهد، از بالای در، کیسه کوچکی به عبید داد و آهسته گفت: «من این پول را به تو بخشیدم. حال برو. خدا به همراهت.» عبید با خوشحالی تشکر کرد و رفت. یکی از دوستان امام که همه چیز را دیده بود، با تعجب به امام گفت: «فدایتان شوم، چرا موقع دادن پول، خودتان را به او نشان ندادید؟» امام لبخند زد و جواب داد: «نخواستم لحظه گرفتن پول، چشم در چشم شویم و خجالت بکشد..

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: حدیث متنی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 61
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 279
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 34
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • سامیه بانو
  • فائزه ابوالقاسمی
  • نورجان

آمار

  • امروز: 551
  • دیروز: 1417
  • 7 روز قبل: 11605
  • 1 ماه قبل: 39686
  • کل بازدیدها: 1770559

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس