شبی تاریک هنگام بازگشت در میان برف زمستان #فقیری را دیدم که در سرما میلرزید؛
ولی نمیتوانستم برای او جایی گرم تهیه کنم!!
تصمیم گرفتم که همهی #شب را مثل آن فقیر در سرما #بلرزم و از رختخواب #محروم باشم!!
اینچنین کردم و تا صبح از سرما لرزیدم!
و به سختی #مریض شدم!
و چه مریضی #لذت بخشی بود…