آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سفارش موکّد #امام_زمان ارواحنا فداه در مورد خواندن زیارت عاشورا

06 مرداد 1402 توسط آرامش

 🌕 چنان که در ملاقاتی که سید رشتی با امام زمان ارواحنا فداه داشته‌اند؛ حضرت به سید رشتی می‌فرمایند: که چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ و بعد سه بار می فرمایند 
“عاشورا، عاشورا، عاشورا". 
📚مفاتیح الجنان داستان سید رشتی
♦️امام صادق صلوات الله علیه در رابطه با زیارت عاشورا به صفوان فرمودند:     
زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند چیز را برای خواننده‌ی آن تضمین می‌کنم:
۱-زیارتش قبول می‌شود.

۲-سعی و کوشش او مشکور می‌باشد.

۳-حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده می‌شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.
  سپس فرمود: «ای صفوان، هرگاه برای تو به سوی خداوند متعال حاجتی روی داد، پس به وسیله‌ی این زیارت از هرجا و هر مکانی که هستی، به سوی آن حضرت توجه کن و این دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار بخواه که برآورده می‌شود و خداوند وعده‌ی خود را خلاف نخواهد کرد.»
📚 بحارالانوار، جلد ۹۸، ص ۳۰۰

#محرم

 نظر دهید »

همراه سفیر امام: عبدالرحمن بن عبدالله

05 مرداد 1402 توسط آرامش

عبدالرحمن بن عبدالله از اهالی کوفه بود. او به همراه نامه های اهل کوفه، در مکه به حضور امام حسین (علیه السلام) رسید. هنگامی که امام، مسلم بن عقیل را به عنوان سفیر خود به کوفه فرستادند؛ به اشارت حضرت، عبدالرحمن نیز به کوفه بازگشت تا یاور و بازوی مسلم بن عقیل باشد. مسلم که به‌شهادت رسید. عبدالرحمن شبانه از کوفه خارج شد و به ارودگاه سید الشهدا (علیه السلام) پیوست. 
روز عاشورا هنگامی‌که عبدالرحمن به میدان رفت، این‌گونه رجز می خواند:
« من فرزند عبدالله خاندان یَزَنم. باورمندِ دین حسین و حسنم. ضربه‌های کشندۀ یمنی بر فرقتان می‌زنم و با این جهاد به‌لطف خدای خویش امیدوارم.»
عبدالرحمن با قطعه قطعۀ بدن خویش، تصویر زیبای عشق و ایثار را بر خاک داغ کربلا ترسیم کرد.
📚مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل‌البیت علیهم‌السلام

 نظر دهید »

رجزهای امام حسین(ع) در کربلا:

04 مرداد 1402 توسط آرامش

رجز اوّل 👇
✅ بعد از ظهر روز عاشورا وقتی که همه یاران و اصحاب امام علیه السلام شهید شدند،‌ ایشان از اهل بیتش خداحافظی کرده، به میدان جنگ رفت و چنین استغاثه فرمود: «هَلْ مَنْ نَاصِرٌ یَنْصُرُنِی؛ آیا یاوری هست که مرا یاری کند؟»؛ ولی کسی جواب نداد. لشکریان ابن سعد را برای آخرین بار موعظه نمود؛ اما اثر نداشت. فرمود: مردم خودتان را به کشتن ندهید! توجه نکردند. سپس فرمود: چرا می‌خواهید مرا بکشید؟!
گفتند:‌ به خاطر کینه‌ای که از پدرت در بدر و حنین داریم. در این هنگام امام حسین علیه السلام این رجز بلند و پرصلابت را می‌خواند و می‌جنگید:
کَفَرَ الْقَوْمُ وَ قِدْماً رَغِبُوا / عَنْ ثَوَابِ اللَّهِ رَبِّ الثَّقَلَیْنِ‏

قَتَلُوا الْقَوْمُ عَلِیّاً وَ ابْنَهُ / حَسَنَ الْخَیْرِ کَرِیمَ الْأَبَوَیْنِ‏

حَنَقاً مِنْهُمْ وَ قَالُوا أَجْمِعُوا / احْشُرُوا النَّاسَ إِلَی حَرْبِ الْحُسَیْن‏

یَا لَقَوْمٍ مِنْ أُنَاسٍ رُذَّلٍ / جَمَعَ الْجَمْعَ لِأَهْلِ الْحَرَمَیْنِ‏

ثُمَّ سَارُوا وَ تَوَاصَوْا کُلُّهُمْ / بِاجْتِیَاحِی لِرِضَاءِ الْمُلْحِدِینَ‏

لَمْ یَخَافُوا اللَّهَ فِی سَفْکِ دَمِی / لِعُبَیْدِ اللَّهِ نَسْلِ الْکَافِرِینَ‏

وَ ابْنِ سَعْدٍ قَدْ رَمَانِی عَنْوَةً / بِجُنُودٍ کَوُکُوفِ الْهَاطِلِینَ‏

لَا لِشَیْ‏ءٍ کَانَ مِنِّی قَبْلَ ذَا / غَیْرَ فَخْرِی بِضِیَاءِ النَّیِّرَیْنِ‏

بِعَلِیِّ الْخَیْرِ مِنْ بَعْدِ النَّبِیِّ / وَ النَّبِیِّ الْقُرَشِیِّ الْوَالِدَیْنِ‏

خِیرَةِ اللَّهِ مِنَ الْخَلْقِ أَبِی / ثُمَّ أُمِّی فَأَنَا ابْنُ الْخَیِّرَیْنِ‏

فِضَّةٌ قَدْ خَلَصَتْ مِنْ ذَهَبٍ / فَأَنَا الْفِضَّةُ وَ ابْنُ الذَّهَبَیْنِ‏

مَنْ لَهُ جَدٌّ کَجَدِّی فِی الْوَرَی / أَوْ کَشَیْخِی فَأَنَا ابْنُ الْعَلَمَیْنِ‏

فَاطِمُ الزَّهْرَاءُ أُمِّی وَ أَبِی / قَاصِمُ الْکُفْرِ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ‏

عَبَدَ اللَّهَ غُلَاماً یَافِعاً / وَ قُرَیْشٌ یَعْبُدُونَ الْوَثَنَیْنِ‏

یَعْبُدُونَ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی مَعاً / وَ عَلِیٌّ کَانَ صَلَّی الْقِبْلَتَیْنِ‏

فَأَبِی شَمْسٌ وَ أُمِّی قَمَرٌ / فَأَنَا الْکَوْکَبُ وَ ابْنُ الْقَمَرَیْنِ‏

وَ لَهُ فِی یَوْمِ بَدْرٍ وَقْعَةٌ / شَفَتِ الْغِلَّ بِفَضِّ الْعَسْکَرَیْنِ‏

ثُمَّ فِی الْأَحْزَابِ وَ الْفَتْحِ مَعاً / کَانَ فِیهَا حَتْفُ أَهْلِ الْفَیْلَقَیْنِ‏
این قوم کافر شدند، و از سابق، از ثواب الهی، پروردگار جن و انس روی گردان شدند.

این قوم علی علیه السلام، و فرزندش حسن علیه السلام را که پدر و مادرش بخشنده و کریم بودند کشتند.

این قوم از روی خشم و کینه به یکدیگر گفتند: مردم را برای جنگ با حسین علیه السلام گرد آورید!

فریاد از این قوم پست و رذل که جمعیت خود را علیه اهل حرم خداوند و پیامبرش صلی الله علیه و آله ‌جمع کردند.
سپس راه افتادند و به یکدیگر سفارش می‌کردند تا مرا برای رضایت کسی که پدر و مادرش ملحد بوده‌اند، به دام بیندازند.

از خدا نمی ‏ترسند که می‏خواهند برای خوشنودی عبید اللّهی که از نسل کفّار است خون مرا بریزند.

و برای خوشنودی «عمر سعد» که با قهر و کینه، با سپاهی سیل آسا به سوی من آمده است[،‌ می‌خواهند مرا بکشند]!!

[می‌خواهند مرا بکشند،] نه به دلیل گناهی که مرتکب شده باشم؛ بلکه به دلیل نسبت من به افتخارات آن دو ستاره‌ فروزان (پیامبر صلی الله علیه و آله و علی‌ علیه السلام).
[انتساب و افتخارم] به علی‌ علیه السلام‌ که بهترین انسانها بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله است،‌ و افتخار به پیامبر صلی الله علیه و آله که پدر و مادرش قریشی هستند.

پدرم بهترین مخلوق خداوند است و بعد از او مادرم بهترین است، و من فرزند این دو بهترین مخلوق خداوند هستم.

نقره از طلا به‏دست می‌آید،‌ و من نقره‌ای هستم که فرزند آن دو طلای ناب (امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام ) هستم.

جدّ چه کسی مانند جدّ من است و پدر چه کسی مانند پدرم؟ من پسر این دو عَلَم هستم.
فاطمه زهرا علیها السلام مادر من است و پدرم نابودکننده کفر در جنگهای بدر و حنین.

پدرم از نوجوانی خداوند را می‌پرستید، در زمانی که قریشیها دو بت را با هم می‌پرستیدند.

زمانی که آنها بت لات و عزّی را با هم می‌پرستیدند، علی علیه السلام به سوی دو قبله (بیت المقدس و کعبه)‌ نماز ‌خواند.

پدرم خورشید و مادرم ماه است و من ستاره‌ای هستم که فرزند این دو قمر نورانی هستم.
پدرم در جنگ بدر [با دلاوری و شجاعت،‌ دو جناح] دشمن را درهم شکست و بغض دلهای مسلمین را شفا بخشید.

برای پدرم (امام علی علیه السلام،) دلاوری در جنگ احزاب و فتح است، او در این دو جنگ انبوهی از لشکریان کفر را کشته است.

 نظر دهید »

نماز شب

03 مرداد 1402 توسط آرامش

♨️نمازشبش هیچ وقت ترک نمی‌شد…
💢هیچ وقت ندیدم نماز شب شهید سلیمانی قطع شود. آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شب‌های او همیشه با ناله و اشک و اندوه به درگاه خدا بود.
💢 من با شهید سلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزل‌شان خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت اما من با اشک‌ها و صدای ناله‌های او برای نماز بیدار می‌شدم….
📚راوی سردار معروفی

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 23
  • 24
  • 25
  • ...
  • 26
  • ...
  • 27
  • 28
  • 29
  • ...
  • 30
  • ...
  • 31
  • 32
  • 33
  • ...
  • 272
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 37
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

آمار

  • امروز: 1017
  • دیروز: 5311
  • 7 روز قبل: 33610
  • 1 ماه قبل: 86528
  • کل بازدیدها: 1686210

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس