آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سبک شهدا

16 مهر 1402 توسط آرامش

​همیشه به من میگفت اگر بیرون دیدمت و رد شدم ناراحت نشی..

 چون من اصلا به سمت خانما نگاه نمیکنم.

چند بارهم پیش آمده بود که از کنار من بگذره

بدون اینکه منو ببینه…..

تو برخورد با نامحرم خیلی جدی بودن.👌

چقدر اهل رعایت بودن شهدا…

امروز برای توسل به شهیدمحمدابراهیم توفیقیان عزیز،نمازامونو همین که اذان گفت اول وقت بخونیم و ۱۴صلوات برایش بفرستیم…

✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨

✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ الفرجهم⭐⚡

 نظر دهید »

دعای مادر

20 شهریور 1402 توسط آرامش

مرحوم ملا احمد نراقی گوید: در کنار فرات صیادان زیادی برای ماهیگیری می‌نشستند. 
نوجوانی با پای معلول، کنار فرات می‌آمد و مبلغی می‌گرفت و دست به هر تور ماهیگیری که می‌خواست می‌زد و تور او پر ماهی می‌شد.

این نوجوان هر روز برای یک نفر این کار را می‌کرد و بیشتر انجام نمی‌داد. گمان کردم علم طلسم بلد است. روزی او را پیدا کردم، دیدم حتی سواد هم ندارد.
علت را جویا شدم. گفت: من مادر پیری داشتم که برای درمان او مجبور بودم در همین مکان ماهیگیری کنم، روزی تمساحی پای مرا گرفت و قطع کرد. نزد مادر آمدم و گریه کردم. 
او دعا کرد و گفت: «خدایا پسر مرا بدون نیاز به وجودش روزی آسانی بده که او سلامتی خود را به خاطر من از دست داد.» بعد از مرگ مادرم وقتی من در فرات تور می‌اندازم، از بین همه صیادها ماهی‌ها وارد تور می‌شوند. و حتی وقتی که من تور در فرات نمی‌اندازم، کافی است دستم را به توری بزنم، همه ماهی‌های روزی من که به‌خاطر دعای مادر من است در آن تور جمع می‌شوند.

 نظر دهید »

مثل_شهدا_زندگی_کنیم

18 شهریور 1402 توسط آرامش

🌷شهید حسن طهرانی مقدم
دائم الوضو بود! موقع اذان خیلی‌ها می‌رفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامه را می‌گفت و نمازش را شروع می‌کرد…
 می‌گفت:«زمین جای جمع کردن ثوابه… حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره؟»
📚کتاب یادگاران ۲۵

 نظر دهید »

به یاد شهدا

17 شهریور 1402 توسط آرامش

مادر در خواب، پسر شهیدش را میبیند، پسر به او می‌گوید: 

در بهشت جایم خیلی خوب است، چه چیزی میخواهی برایت بفرستم؟

مادر میگوید: چیزی نمیخواهم؛ 

فقط جلسه قرآن که میروم، همه قرآن می‌خوانند و من نمی‌توانم بخوانم، خجالت میکشم، میدانند من سواد ندارم، می‌گویند همان سوره توحید رو بخوان، پسر می‌گوید: نماز صبحت را که خواندی قرآن را بردار و بخوان!

بعد از نماز، یاد حرف پسرش می‌افتد، قرآن را بر میدارد و شروع می‌کند به خواندن…

خبر میپیچد!

پسر دیگرش، این‌ را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت‌الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان میخواهد مادرش را امتحان کنند، 

حضرت آیت‌الله نوری‌همدانی نزد مادر شهید میروند، قرآنی را به او میدهند که بخواند، به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند اما بعضی جاها را نه! 

می‌فرمایند: 

«قرآن خودتان را بردارید و بخوانید!» مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط،

آیت‌الله نوری با گریه، چادر مادر شهید را می‌بوسند و می‌فرمایند: 

«جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»
 شهید کاظم نجفی‌رستگار
🇮🇷نیمه پنهان

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 878
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

    جستجو

    کاربران آنلاین

    آمار

    • امروز: 73
    • دیروز:
    • 7 روز قبل: 17807
    • 1 ماه قبل: 90680
    • کل بازدیدها: 1704017

    آرامش

    http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

    • zeynab
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس