✍ روزی امام حسین علیه السلام از جائی عبور میکردند که دیدند جوانی به سگی غذا می دهد. امام خوشحال شدند و فرمودند: چرا این گونه به سگ مهربانی می کنی ؟ جوان عرض کرد: غمگین هستم، می خواهم با خشنود کردن این حیوان، غم و اندوه من مبدل به خشنودی گردد. اندوه من از این است که غلام یک نفر یهودی هستم و می خواهم از او جدا شوم.
امام حسین علیه السلام با آن غلام نزد صاحب او که یهودی بود آمدند. امام حسین علیه السلام دویست دینار به یهودی داد ، تا غلام را خریداری کرده و آزاد سازد.
یهودی گفت: این غلام را به خاطر قدم مبارک شما که به خانه ما آمدی به شما بخشیدم و این بوستان را نیز به شما بخشیدم. امام حسین علیه السلام هماندم غلام را آزاد کرد و همه آن بوستان و دویست دینار را به او بخشید. سرانجام آن مرد یهودی و همسرش که تحت تاثیر محبت امام حسین علیه السلام قرار گرفته بودند ، مسلمان شدند.
? مناقب آل ابی طالب ج4 - ص15