سبک زندگی شهدا
در دوران مجروحیت ابراهیم، به یکی از زورخانه های تهران رفتیم.ما در گوشه ای نشستیم. با وارد شدن هر پیشکسوت صدای زنگ مرشد به صدا در می آمد و کار ورزش چند لحظه ای قطع می شد. تازه واردهم دستی از دور برای ورزشکاران نشان می داد و بالبخندی برلب درگوشه ای می نشست. ? ? ابراهیم بادقت به حرکات مردم نگاه می کرد. بعد هم برگشت و آرام به من گفت:این هارا ببین ، ببین چطوراز شنیدن صدای زنگ خوشحال می شوند. ? ? بعد ادامه داد:بعضی آدم ها عاشق زنگ زورخانه اند. آنها اگر اینقدرکه عاشق این زنگ هستند عاشق خدا بودند دیگر روی زمین نبودند بلکه در آسمان ها راه می رفتند. ? ? بعد گفت:دنیا همین است تا آدم عاشق دنیاست و به این دنیا چسبیده حال و روزش همین است اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد مطمئن باش زندگیش عوض میشود و تازه معنی زندگی کردن را می فهمد. ? ? می گفت: انسان باید هرکاری حتی مسائل شخصی خودش را برای رضای خدا انجام دهد. #صلواتی_جهت_شادی_روح_دوست_ #شهیدمان_ #ابرهیم_هادی
شهــید مهــدی نعمایی:
شهــید مهــدی نعمایی:
موقع شهادت خیلی ها از اینڪه
مـن #گــریه نمیڪردم تعـجب
میڪردند و میگفتند گریه ڪن!
?گفتم چرا باید گریه ڪنم؟؟
«در برابر #غم حضرت زینب(س)
من هیـچ غمی ندیدهام ریحانه و
مهرانه هــم همـینطور..! ما اصلا
سختی نڪشیدیم من یڪ عزیز
در راه حضرت زینب دادم.
?راوی همسـر صـبور شهــید
شهید حسین محرابی
وقتی میخواست بره سوریه گفت اگه من شهید شدم من تو بهشتی که زیر درختانش نهر ها جاریست نمیرم
سراغ حوریه بهشتی نمیرم
فقط میرم روضه الحسین
انا المجنون الحسین.?
خاطره ای ازشهید مدافع حرم #حسین_محرابی