مرد و زن نشسته اند دور سفره ؛
مرد قاشقش را زودتر فرو مے برد توے كاسه سوپ ????
و زودتر میچشد طعم غذا را و
زودتر میفهمد كه دستپخت همسرش بے نمك است ????
و اما زن …
چشم دوخته به او تا مُهر تاييد آشپزے اش
را از چشم هاے مردش بخواند
و مرد كه قاعده را خوب بلد است،
لبخندے ميزند و مے گويد :
“چقدر تشنه ام !”
زن بے معطلے بلند میشود و براے رساندن
ليوانے آب به آشپزخانه ميرود
سوراخ هاے نمكدان سر سفره بسته است
و به زحمت باز مے شوند ؛
و تا رسيدن آب فقط به اندازه پاشيدن نمك
توے كاسه زن فرصت هست براے مرد.
زن با ليوانے آب
و لبخندے روے صورت برميگردد
و مے نشيند …
مرد تشكر مے كند
صدايش را صاف مے كند و ميگويد :
مے دونستے كتاب هاے آشپزے رو
بايد از روے دستاے تو بنويسن؟
️
و سوپ بے نمكش را مے خورد ؛ با رضايت????
و زن سوپ با نمكش را مے خورد ؛ با لبخند!????
مے دونید این خانم خوشبخت کیه ؟؟؟????
هـــــمسر امام خمینے (ره)