آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

 واکنش حاج‌آقا حسین علوی به بوسه پزشک بردرب

18 شهریور 1395 توسط آرامش

 

 وَلَتُسْـَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ    نحل/93

 و یقیناً شما ازآنچه انجام می‌دادید، بازپرسی خواهید شد!

 

 

حکایت؛ حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقا سید مرتضی علوی نوشته است، روزی دکتر بهجت، معالج مرحوم پدرم (آیت‌الله حاج‌آقا حسین علوی) برای درمان ایشان به منزل ما آمد، جناب دکتر بهجت هنگام وارد شدن به منزل بر آستانه درب ورودی اتاق ایستاد و برای تبرک جستن بوسه زد و بعد از آن وارد شد، دیدم حال پدرم به شدت دگرگون شد و گریه شدیدی کرد دکتر آمد معاینات لازم را انجام داد و دستورات مربوطه را گفت و رفت، اما همچنان آقا گریان بودند.

 

پرسیدم: چرا گریه می‌کنید آقا! فرمودند: دیدی دکتر چه عملی انجام داد؟! وای بر من در فردای قیامت در پیشگاه خداوند متعال اگر اعمال و کردار من آن‌چنان که دکتر در مورد من تصور می‌کند، نباشد، بعد فرمودند: وای بر شما اگر آنچه دکتر درباره شما فکر می‌کند آن‌گونه نباشید که در قیامت از اعمال ما سؤال می‌شود.

 

 

 

 نظر دهید »

حرم

17 شهریور 1395 توسط آرامش

 

????آیت الله بهجت ؛

 

یک مشت دزد با این سابقه ی کار که هادم الحرمین ( خراب کننده حرمین ) هستند ، خود را خادم الحرمین می دانند .

منبع: رحمت واسعه ، ص ۲۵۲

 

 

 نظر دهید »

استغفار

17 شهریور 1395 توسط آرامش

 

مرحوم حاج اسماعیل دولابے مےفرمود:

 

 هر وقٺ ڪسے شما را اذیٺ ڪرد و یا از ڪسے ناراحٺ شدید ، نمےخواهد بہ ڪسے بگویید.

 

بلڪہ استغفار ڪنید ، هم براے خودتان ، هم براے ڪسے ڪہ شما را اذیٺ ڪرده اسٺ. بگو بیچاره ڪار بدے ڪرده اسٺ ، اگر فھم داشت نمےڪرد

 

وقتے استغفار مےڪنے ، اگر قلبٺ حاضر نیسٺ استغفار ڪند با زبان استغفار ڪن ، آن وقت یڪدفعہ دلٺ نرم مےشود

 

اگر دو سہ مرتبہ این کار را ڪردے ، دیگر غم نمےتواند شما را بگیرد . چون راهش را بلد هستے

 

استغفار “امان گاه” انسان اسٺ ، یعنے پناهگاه ، وقتے گفتے استغفرالله در پناه خدا هستے ، و ڪجا امن تر و آرامش بخش تر از آغوش خدا….

 نظر دهید »

رسیدگی به محرومین

15 شهریور 1395 توسط آرامش

 

 در سیره عملی علامه قاضی(ره)

 

 علامه طهرانی می ‌نویسد: 

یکی از رفقای نجفی ما که فعلا از اعلام نجف است برای من گفت: 

من یک روز به دکان سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول سوا کردن کاهو است، ولی به عکس معهود، کاهوهای پلاسیده و آنهایی را که دارای برگ‌های خشن و بزرگ هستند، بر می ‌دارد. 

 

من کاملا متوجه بودم، تا مرحوم قاضی کاهوها را به صاحب دکان داد و ترازو کرد. مرحوم قاضی آن را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آن وقت طلبه جوانی بودم و مرحوم قاضی مرد مسن و پیرمردی بود، به دنبالش رفتم و علت ماجرا را جویا شدم. فرمود: من این مرد فروشنده را می‌شناسم؛ فرد بی بضاعت و فقیری است، من گاه گاهی به او مساعدت می‌کنم، و نمی‌خواهم چیزی به او بلا عوض داده باشم، تا اولا آن عزت و شرف و آبرو از بین برود، و ثانیاً خدای ناخواسته عادت کند مجانی گرفتن، و در کسب هم ضعیف نشود. و برای ما فرقی ندارد کاهوهای لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها. و من می‌دانستم که این‌ها بالاخره خریداری ندارد، و ظهر که دکان خود را می‌بندد، به بیرون خواهد ریخت؛ لذا برای عدم تضرر او مبادرت به خریدن کردم.

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 37
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • صفيه گرجي
  • بتول سادات بنیادی

آمار

  • امروز: 2228
  • دیروز: 5311
  • 7 روز قبل: 33610
  • 1 ماه قبل: 86528
  • کل بازدیدها: 1686210

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس