آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

 آثار آیة الکـرســی

16 تیر 1399 توسط آرامش

رسول خدا (ص) فرمود:

 یا علی ! بر تو باد به خواندن آیت الکرسی بعد از هر نماز واجب

زیرا هر کس بعد از هر نماز واجب آیت الکرسی را بخواند خداوند به وی قلوب شاکرین , اعمال صادقین و ثواب پیامبران را عطا نموده و مانند کسی باشد که همراه پیامبران خدا جهاد کرده تا شهید شده باشد

و فرمود: چیزی جز مرگ مانع ورود او به بهشت نیست و خداوند خودش او را قبض روح می کند و به جز انسان صدیق یا پیامبر یا کسی که خدا از او راضی باشد کسی دیگری بر خواندن آیت الکرسی مواظبت نمی کند

? الدرالمنثور ج1 ص 323

 نظر دهید »

فضایل سوره قدر

16 تیر 1399 توسط آرامش

 قرائت سوره قدر را در نمازهای خود فراموش نکنید

 امام صادق علیه السلام میفرماید: هر که سوره قدر رادر یکی از نمازهای واجب قراءت کند منادیی ندا میدهد: ای بنده خدا خداوند گناهان گذشته تو را آمرزید پس اعمالت را از سر گیر. (1)

امام رضا علیه السلام می فرماید: هر مومنی که هنگام وضو گرفتن سوره قدر را بخواند از گناهانش خارج می شود مانند آن روزی که از مادر متولد شده است. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید: هرکس سوره قدر را بر آبی بخواند واز آن بنوشد خداوند نوری در چشمان او قرار دهد. (3)

امام صادق علیه السلام می فرماید: هرکس سوره قدر راهنگام خواب یازده مرتبه بخواند خداوند یازده فرشته را مامور می کند تا او را از شر هر شیطانی حفظ نمایند. (4)

? امام صادق علیه السلام می فرماید: هرکس سوره قدر را شفیع قرار دهد واز درگاه خداوند در خواستی نماید خداوند شفاعتش را پذیرفته و درخواستش را اجابت می نماید.(4)

? پی نوشت:
1 - ثواب الاعمال، ص 124.
2 - فقه الرضا، ص 70.
3 - مستدرک الوسایل، ج4، ص314.
4 - مستدرک الوسایل، ج4، ص 292

 نظر دهید »

پای درس شهدا

16 تیر 1399 توسط آرامش


 شهـید حسن طهرانےمقدم:

فــقط انــسـان های #ضــعیــف به

اندازه امکاناتشان کار مےڪنند!

#شـــهید_اقــتدار

 نظر دهید »

 من مظلوم‌ترین مادر شهید هستم 

16 تیر 1399 توسط آرامش


داستان تکان دهنده جنایت کومله با شهید یوسف داورپناه!

 صدای مادر هنوز می لرزد، هنوز دست هایش آرام نشده اند. می گفتند، درباره جزئیات شهادت یوسف خیلی پا پیچش نشوید، حالش بد می شود، اما وقتی رو به رویش نشستم چشم هایش چیز دیگری می گفت. انگار مادر منتظر نام یوسف بود…

 بعد از انقلاب وارد سپاه شد، جنگ که شروع شد دائما به منطقه کردستان رفت و آمد داشت. چند بار به شدت مجروح شده بود. خوب یادم هست، در همین ماه مبارک رمضان از طرف سپاه آمدند و گفتند که یوسفت زخمی شده و حالا در بیمارستان امام تبریز بستری است…

 افطار نکرده راهی تبریز شدم، در بیمارستان چشمم از دور یوسف را شناخت، مادر قربانش بشود، چوب زیر دستش گذاشته و در میان تعداد زیادی از مجروحین ایستاده بود…. از دور صدایش زده و خود را دوان دوان به آغوشش رساندم، صدای شیون و زاری ام بیمارستان را به هم زد، همه داشتند ما را نگاه میکردند، مادری که مدت هاس پسر دلبندش را ندیده و یوسفی که مجروح در آغوش مادرش آرام گرفته…

 یوسف گفت: مادر! تو را به خدا آرام باش! گریه نکن، من را از آغوشت بیرون بکش؛ بچه ها با دیدنت یاد مادرشان می افتند و دلشان می گیرد… رنگ به رخسار نداشت. بعد از چند روز از بیمارستان مرخص اش کردیم و آمدیم خانه در روستای کوتاجوق…

 در منطقه همه او را می شناختند، ضد انقلاب و دمکرات کینه عجیبی از یوسف در سینه داشتند، چندین نفر از سرکرده های شان را غافل گیر و در بند کرده بود…

 شب خوابید! گفته بود برای نماز بیدارش کنم. نیم ساعتی به اذان مانده بود که بیدار شدم، دیدم دمکرات ها روی دیوار های خانه با چراغ به یک دیگر علامت میدهند، پدرش را بیدار کردم، گفتم دمکرات ها بیرون خانه هستند. گفت: آن ها هیچ کاری نمی توانند بکنند. آقا یوسف بیدار شد. گفت مامان چه خبره؟ گفتم چیزی نیست، نگاهی به ساعت کرد و برای نماز وضو گرفت… رکعت اول نمازش را خوانده بود که دمکرات ها وارد خانه شدند، همه جا را گرفتند، یوسف بدون توجه به آن ها نمازش را خواند و تمام کرد.

 اسلحه را به سمت من گرفتند، گفتند: لامصب! تو هم حزب اللهی هستی؟…
یوسف تفنگ را از پیشانیم کشید و گفت:
شما برای گرفتن من آمده اید، پس با مادرم کاری نداشته باشد…
می خواستند یوسف را ببرند…

 یوسف گفت: مرا از پشت بام ببرید! گفتند: می ترسی که از نگاه های مردم روستا شرم سار باشی؟ گفت: می ترسم که زنان روستا مرا ببیند و هراس دلهای شان را فرا بگیرد و فکر کنند که شما به منطقه مسلط شده اید!

 گفتند: تو نماز میخوانی؟ برای رهبرت است؟ این نماز برای خدا نیست و این عبادت ها قبول نیست… گفت: نام رهبرم را به زبان نیاور، من برای رهبری می جنگم که یک ملت در نماز به او اقتدا می کنند… در این حال یکی از زنان دمکرات با قنداق تفنگ ضربه محکمی به دهان یوسف زد که غرق در خون شد…
خلاصه یوسفم را بردند…

 صبح که شد پیغام آوردند که یوسف را شهید کرده ایم، پدر و مادرش برای تحویل جنازه به مقر حزب بیایند. پدرش با شنیدن این خبر همان جا دق کرد و جان سپرد… من و برادرش به آن سوی رودخانه رفتیم، یوسف را همان جایی که سپاه چندی از اعضای ضد انقلاب را به هلاکت رسانده بود، شهید کرده بودند… بدن یوسفم تکه تکه شده بود… انگشت هایش، جگرش، اعضا و جوارحش…

 گفتند: اجازه نداری از اینجا خارجش کنی، همین جا دفنش کن… در حالی که اعضای ضدانقلاب به صورت مسلح بالای کوه ایستاده بودند، با دست هایم زمین را کندم، تکه تکه یوسفم را در قبر گذاشتم، یک مهر کربلا در دستم بود، خرد کرده و روی تکه های جسدش پاشیدم…

 با فریاد لااله الا الله، الله اکبر و خمینی رهبر دفنش کردم. با دست های خودم… خدایا! تو خودت شاهد هستی که بالای سرش خانومی? با چادر سیاه ایستاده بود و به من می گفت که آرام باش و بگو لا اله الله…

 امروز با گذشت سال ها مزارش در منطقه به امام زاده معروف شده است، مردم منطقه از دعا در مزارش حاجت های زیادی گرفته اند. قبر یوسف و پیکر تکه تکه اش امروز محبوب و آرام بخش مردم منطقه است.

 فیروزه شجاعی (مادر شهید یوسف داور پناه) در تمام ثانیه ها از یوسفش گفت، دست هایش لرزید و صدایش گرفت… اما این داستان تمام زندگی و رنج های این مادر بزرگوار نیست. بعد از شهادت پسرش یوسف، داماداش نیز به کاروان شهداء پیوست! فیروزه خانوم از آن روز تا کنون مسئولیت نگه داری و زندگی نوه هایش را نیز بر عهده دارد.

 شاید من(نگارنده) هم به خوبی رنج هایی که بر این مادر بزرگوار وارد آمده را درک نکنم، چرا که معتقدم این کار تنها از عهده مادران و زنان سرزمینم ساخته است. حرفی بیش از این نمی توان گفت و شرحی بیش از این نمی توان نوشت…
#کتاب_مرواریدهای_بی_نشان
#ناصر_کاوه

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 57
  • 58
  • 59
  • ...
  • 60
  • ...
  • 61
  • 62
  • 63
  • ...
  • 64
  • ...
  • 65
  • 66
  • 67
  • ...
  • 104
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 37
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)
  • سامیه بانو
  • فاطمه مقيمي

آمار

  • امروز: 6081
  • دیروز: 5311
  • 7 روز قبل: 33610
  • 1 ماه قبل: 86528
  • کل بازدیدها: 1686210

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس