آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حجاب

13 آبان 1397 توسط آرامش

امام صادق علیه السلام:
❄️خوشا بحال ڪسى ڪه

مادرش عفیف استـ . 
📚 بحارالانوار.جلد5.ص 285 
❣نگرانم براے مادران و دختران

آینده سرزمینم !!!مادرانے ڪه هیچ اندوخته اے

 ندارند که برای دخترکانشان به ارثــ بگذارند… 
✅نگران دخترانی که مادرانش چیزی ندارند به آنها بیاموزند ، که نتیجه اش فقر استــ … 
فقر قداستــ حریم خانواده ها 

فقر عزتــ زن 

فقر نچشیدن طعم نجابتــ

فقر حجابــ 

 نظر دهید »

«مـوعظه شـیــ🔥ــطان»

12 آبان 1397 توسط آرامش

پس از آنکه حضرت نوح علیه السلام قوم گنه کار خود را نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، ابلیس نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من حقی داری که می خواهم آن را ادا کنم!

نوح گفت : چه حقی؟!خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم!

▪️ابلیس گفت : همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید! نوح فرمود : حالا می خواهی چه جبرانی کنی؟!

🔻ابلیس گفت :در سه جا مراقب حيله من باش!

➊👈هنگامی که خشمگین شدی!
➋👈هنگامی که بین دو نفر قضاوت می کنی!
➌👈هنگامی که با زن نامحرم خلوت می کنی و هیچ کس نزد شما دو نفر نیست!

در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد.

بحارالانوار ج۱۱ ص۳۱۸

 نظر دهید »

شهید همت

11 آبان 1397 توسط آرامش

 در لشکر۲۷محمدرسول الله برادری بود
 که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسه
 وقتی شهید شد بچه ها تصمیم گرفتن
 برای جبران آن بوسه ها،پیشانی اش را
 بوسه باران کنند
جنازه بی سرش قلب همه را آتش زد

 نظر دهید »

دعا از روی اخلاص

11 آبان 1397 توسط آرامش

روزی واعظی به مردمش می گفت:

✅ای مردم! هر کس دعا را از روی اخلاص بگوید،
می تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه می‌رود.

جوان ساده و پاکدل، که خانه اش در خارج از شهر بود و هر روز می بایست از رودخانه می گذشت، در پای منبر بود. چون این سخن از واعظ شنید، بسیار خوشحال شد. هنگام بازگشت به خانه، دعا گویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت…

روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد. آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند. روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند. واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد.

چون به رودخانه رسیدند، جوان “دعا” گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت، اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام بر نمی داشت…

جوان گفت: “ای بزرگوار!تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین می‌کنم پس چرا اینک برجای خود ایستاده ای، دعا را بگو و از روی آب گذر کن!

واعظ، آهی کشید و گفت: حق،
همان است که تو می گویی،
اما دلی که تو داری، من ندارم.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 251
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 16
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 37
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • صفيه گرجي
  • سامیه بانو
  • زفاک
  • سید میرکمالی
  • 0marziyeh

آمار

  • امروز: 3535
  • دیروز: 6114
  • 7 روز قبل: 37311
  • 1 ماه قبل: 91685
  • کل بازدیدها: 1692324

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس