داستان نماز
⚪️شهید رجایی و نماز اوّل وقت:
یکی از دوستان «شهید رجایی» نقل کرده است که: روزی نزدیک ظهر در خدمت شهید رجایی بودم، صدای اذان شنیده شد، در حالی که ایشان به منظور آماده شدن برای اقامه نماز از جا حرکت کرد، یکی از خدمتگزاران وارد اتاق شد و گفت: غذا آماده است، سرد می شود، اگر اجازه می فرمایید بیاورم.
شهید رجایی فرمودند: خیر، بعد از نماز.
وقتی خدمتگزار از اتاق خارج شد، شهید رجایی با چهره ای متبسم و دلی آرام خطاب به من فرمودند: عهد کرده ام هیچ وقت قبل از نماز، ناهار نخورم، اگر زمانی ناهار را قبل از نماز بخورم، یک روز روزه بگیرم، «به کار بگویید وقت نماز است، به نماز نگویید کار دارم».
? داستانهایی پیرامون نماز
✍ ?محمود علی محمدلو