آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

خواص سجده شکر

19 آبان 1399 توسط آرامش


بهترین حالات انسان ? حالت سجده است
که شخص بیمار ومریض در سجده چیزی را از خداوند بخواهد ، به او عطا می‌کند.

از امیر المؤمنین علی(ع) :
روایت شده که فرمودند: کسی که حاجتی دارد در مکان خلوت به سجده برود وبگوید
✨ ☘ ✨
((اِلهی اَنْتَ الّذی قُلْتَ قُلِ ادْعُواالّذینَ زعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکْونَ کشْفَ الضُرِّ عَنْکُمْ ولا تَحْویلاَِّ.))
✨ ☘ ✨
1⃣موجب دفع بلاء ومرض می‌گردد.

2⃣محل بیان حاجات است.

3⃣موجب کسب حسنات ومحو سیّئات می‌گردد.

4⃣موجب زیادی فضل ونعمت می‌شود.

5⃣موجب محو ونابودی خطاها وگناهان

 نظر دهید »

ذکر نجات بخش...

19 آبان 1399 توسط آرامش

 یکی از تجّار تهران که از مریدان حضرت آیت الله شاه آبادی(ره) استاد اخلاق امام بود، بعد از مدتی بر اثر تبلیغات مسموم علیه آقا ، مردّد شد که در درس آقا شرکت کند یا نه ، و چند وقت بعد، خواب دید قیامت شده و در صحرای قیامت جمعیت زیادی در آتش بودند. طبقه طبقه، مثل پله های استادیوم ورزشی، آتش بود و همه در این آتش بسیار عجیب می سوختند، وقتی که این جمعیت در درون آتش چشمشان به من افتاد صدایم زدند، فلانی به دادمان برس. گفتم: من برایتان چکار کنم؟ گفتند: باید بروی پیش آقای شاه آبادی، یک ذکری بگیری و ما را نجات بدهی.

گفتم آقای شاه آبادی را ازکجا پیدا کنم؟ گفتند در آن باغ. دیدم باغ بزرگی است و وارد آن شدم و آقای شاه آبادی را دیدم که در یک سالن بزرگ و مرتب نشسته اند. وقتی قضیه را برایشان گفتم ایشان فرمودند: ” برو به آنها بگو من ذکری اعظم از ذکر «یا حسین» ندارم، من هم آمدم به آن جمعیت گفتم و آن ها یک « یا حسین» گفتند و همه نجات پیدا کردند. ” بعد از خواب پریدم و فهمیدم اشتباه کردم. وقتی آقای شاه آبادی این مطلب را شنیدند، فرمودند بُعدی ندارد که یا حسین علیه السلام یکی از اسماء الهی باشد.»

[ برگرفته از کتاب آسمانی ، چاپ نهم ، 1388 ، ص 88 .]

 نظر دهید »

الدنیا مزرعه الاخره

17 آبان 1399 توسط آرامش


دنیا مزرعه آخرت است.

? می گویند دنیا بد است، آن را رها کن. دنیا رنج است، از آن بگذر. دنیا مردار است، از آن فرار کن.

? در حالیکه دنیا بد نیست، که کم است، باید آن را زیاد کرد. باید با آن تجارت کرد. گندمی است که باید به خاکش سپرد و آبیاریش کرد و خرمنش را برداشت.

? بعضی، گندم را نگه می دارند و فقط به آن عشق می ورزند و به آن افتخار می کنند. بعضی گندم را رها می کنند و از آن می گذرند.

? اما آنها که وسعت خسیس زمستان را دیده اند، یک گندم را بارور می کنند، آن را به خاک می دهند تا از خاک برخیزند و زمستان را گرسنه نمانند.

? اینها در واقع از گندم ها و از دنیا نگذشته اند که ان را برداشته اند. آن را بد نمی دانند که کم می شمارند و به زیاد کردنش مشغول می شوند. دنیا می شود کشتزارشان، می شود بازارشان…

? دنیا بد نیست، کم است. دنیا رنج است اگر اسیرش باشی و سود است، اگر امیرش بشوی.

? #استاد_صفایی_حائری
? روش نقد جلد سوم ص 70-71

 1 نظر

تازه مسلمان

14 آبان 1399 توسط آرامش

دو همسایه كه یكی مسلمان و دیگری نصرانی بود گاهی با هم راجع به اسلام سخن می گفتند. مسلمان كه مرد عابد و متدینی بود آنقدر از اسلام توصیف و تعریف كرد كه همسایه ی نصرانی اش به اسلام متمایل شد و قبول اسلام كرد.

شب فرا رسید. هنگام سحر بود كه نصرانی تازه مسلمان دید درِ خانه اش را می كوبند. متحیر و نگران پرسید:

«كیستی؟ » .

از پشت در صدا بلند شد: من فلان شخصم، و خودش را معرفی كرد. همان همسایه ی مسلمانش بود كه به دست او به اسلام تشرف حاصل كرده بود.

- در این وقت شب چكار داری؟ .

- زود وضو بگیر و جامه ات را بپوش كه برویم مسجد برای نماز.

تازه مسلمان برای اولین بار در عمر خویش وضو گرفت و به دنبال رفیق مسلمانش روانه ی مسجد شد. هنوز تا طلوع صبح خیلی باقی بود. موقع نافله ی شب بود.

آنقدر نماز خواندند تا سپیده دمید و موقع نماز صبح رسید. نماز صبح را خواندند و مشغول دعا و تعقیب بودند كه هوا كاملا روشن شد. تازه مسلمان حركت كرد كه برود به منزلش، رفیقش گفت:

«كجا می روی؟ » .

- می خواهم برگردم به خانه ام. فریضه ی صبح را كه خواندیم، دیگر كاری نداریم.

- مدت كمی صبر كن و تعقیب نماز را بخوان تا خورشید طلوع كند.

- بسیار خوب.

تازه مسلمان نشست و آنقدر ذكر خدا كرد تا خورشید دمید. برخاست كه برود، رفیق مسلمانش قرآنی به او داد و گفت: «فعلا مشغول تلاوت قرآن باش تا خورشید بالا بیاید، و من توصیه می كنم كه امروز نیت روزه كن، نمی دانی روزه چقدر ثواب و فضیلت دارد! » .

كم كم نزدیك ظهر شد. گفت: «صبر كن، چیزی به ظهر نمانده، نماز ظهر را در مسجد بخوان. » نماز ظهر خوانده شد. به او گفت: «صبر كن، طولی نمی كشد كه وقت فضیلت نماز عصر می رسد، آن را هم در وقت فضیلتش بخوانیم. » بعد از خواندن نماز عصر گفت: «چیزی از روز نمانده. » او را نگاه داشت تا وقت نماز مغرب رسید.

تازه مسلمان بعد از نماز مغرب حركت كرد كه برود افطار كند. رفیق مسلمانش گفت:

«یك نماز بیشتر باقی نمانده و آن نماز عشاء است. صبر كن تا حدود یك ساعت از شب گذشته. » وقت نماز عشاء (وقت فضیلت) رسید و نماز عشاء هم خوانده شد.

تازه مسلمان حركت كرد و رفت.

شب دوم هنگام سحر بود كه باز صدای در را شنید كه می كوبند، پرسید:

«كیست؟ » .

- من فلان شخص همسایه ات هستم، زود وضو بگیر و جامه ات را بپوش كه به اتفاق هم به مسجد برویم.

- من همان دیشب كه از مسجد برگشتم، از این دین استعفا كردم. برو یك آدم بیكارتری از من پیدا كن كه كاری نداشته باشد و وقت خود را بتواند در مسجد بگذراند. من آدمی فقیر و عیالمندم، باید دنبال كار و كسب روزی بروم.

امام صادق بعد از اینكه این حكایت را برای اصحاب و یاران خود نقل كرد، فرمود: «به این ترتیب آن مرد عابد سختگیر، بیچاره ای را كه وارد اسلام كرده بود خودش از اسلام بیرون كرد. بنابراین شما همیشه متوجه این حقیقت باشید كه بر مردم تنگ نگیرید، اندازه و طاقت و توانایی مردم را در نظر بگیرید. تا می توانید كاری كنید كه مردم متمایل به دین شوند و فراری نشوند. آیا نمی دانید كه روش سیاست اموی بر سختگیری و عنف و شدت است ولی راه و روش ما بر نرمی و مدارا و حسن معاشرت و به دست آوردن دلهاست؟ » 

منبع:کتاب داستان و راستان شهید مطهری

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 202
  • 203
  • 204
  • ...
  • 205
  • ...
  • 206
  • 207
  • 208
  • ...
  • 209
  • ...
  • 210
  • 211
  • 212
  • ...
  • 272
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

    جستجو

    کاربران آنلاین

    • صفيه گرجي
    • نرجس خاتون محمدي
    • خادم الحسین

    آمار

    • امروز: 115
    • دیروز:
    • 7 روز قبل: 28299
    • 1 ماه قبل: 81217
    • کل بازدیدها: 1680899

    آرامش

    http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

    • zeynab
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس