احترام
امام_علی (علیه السلام)
قُم عَن مَجلِسِکَ لِاَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَمیراً؛
به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.
منبع:غررالحکم،ح۲۳۴۱
امام_علی (علیه السلام)
قُم عَن مَجلِسِکَ لِاَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَمیراً؛
به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.
منبع:غررالحکم،ح۲۳۴۱
شخصی محضر رسول خدا (ص) رسید دید لباس کهنه به تن دارد. دوازده درهم به حضرت تقدیم نمود و عرض کرد:
یا رسول الله! با این پول لباسی برای خود بخرید. رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود: پول را بگیر و پیراهنی برایم بخر! علی (ع) میفرماید:
- من پول را گرفته به بازار رفتم پیراهنی به دوازده درهم خریدم و محضر پیامبر برگشتم، رسول خدا (ص) پیراهن را که دید فرمود:
این پیراهن را چندان دوست ندارم پیراهن ارزانتر از این میخواهم، آیا فروشنده حاضر است پس بگیرد؟
علی میفرماید:
من پیراهن را برداشته به نزد فروشنده رفتم و خواسته رسول خدا (ص) را به ایشان رساندم، فروشنده پذیرفت.
پول را گرفتم و نزد پیامبر (ص) آمدم، سپس همراه با رسول خدا به طرف بازار راه افتادیم تا پیراهنی بخریم.
در بین راه، چشم حضرت به کنیزکی افتاد که گریه میکرد.
پیامبر (ص) نزدیک رفت و از کنیزک پرسید:
- چرا گریه میکنی؟
کنیز جواب داد:
- اهل خانه به من چهار درهم دادند که متاعی از بازار برایشان بخرم. نمی دانم چطور شد پولها را گم کردم. اکنون جرات نمی کنم به خانه برگردم.
رسول اکرم (ص) چهار درهم از آن دوازده درهم را به کنیزک داد و فرمود:
هر چه میخواستی اکنون بخر و به خانه برگرد.
خدا را شکر کرد و خود به طرف بازار رفت و جامه ای به چهار درهم خرید و پوشید.
در برگشت بر سر راه برهنه ای را دید، جامه را از تن بیرون آورد و به او داد و خود دوباره به بازار رفت و پیراهنی به چهار درهم باقیمانده خرید و پوشید سپس به طرف خانه به راه افتاد.
در بین راه، باز همان کنیزک را دید که حیران و اندوهناک نشسته است. فرمود:
چرا به خانه ات نرفتی؟
- یا رسول الله! دیر کرده ام، میترسم مرا بزنند.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
- بیا با هم برویم. خانه تان را به من نشان بده، من وساطت میکنم که از تقصیراتت بگذرند.
#پیامبر_اکرم (ص) به اتفاق کنیزک راه افتاد. همین که به جلوی در خانه رسیدند کنیزک گفت:
- همین خانه است.
رسول اکرم (ص) از پشت در با صدای بلند گفت:
- ای اهل خانه سلام علیکم!
جوابی شنیده نشد. بار دوم سلام کرد. جوابی نیامد. سومین بار سلام کرد، جواب دادند:
- السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته!
پیامبر (ص) فرمود:
- چرا اول جواب ندادید؟ آیا صدای مرا نمی شنیدید؟
اهل خانه گفتند:
- چرا! از همان اول شنیدیم و تشخیص دادیم که شمایید.
پیامبر (ص) فرمود:
- پس علت تأخیر چه بود؟
گفتند:
- دوست داشتیم سلام شما را مکرر بشنویم!
پیامبر (ص) فرمود:
- این کنیزک شما دیر کرده، من اینجا آمدم تا از شما خواهش کنم او را مؤاخذه نکنید.
گفتند:
- یا رسول الله! به خاطر مقدم گرامی شما این کنیزک از همین ساعت آزاد است.
سپس پیامبر (ص) با خود گفت: خدا را شکر! چه دوازده درهم با برکتی بود، دو برهنه را پوشانید و یک برده را آزاد کرد!
منبع:بحارالانوار ، ج ۱۶، ص ۲۱۴.
احادیثی در مورد گریۀ کودکان:
در کتاب «توحید مفضّـل» آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند:
ای مفضل! از منافع گریه كودكان نیز آگاه باش. بدان كه در مغز كودكان رطوبتی
است كه اگر در آن بماند بیماریها و نارساییهای سخت و ناگوار به او رساند؛
مانند نابینایی و جز آن. گریه، آن رطوبت را از سر كودكان سرازیر و بیرون
میكند و بدین وسیله، سلامتی تن، و درستی دیدۀ ایشان را فراهم میآورد.
پدر و مادر از این راز آگاه نیستند و مانع آن میشوند كه كودك از گریهاش سود
ببرد. اینان همواره در سختی میافتند و میكوشند كه او را ساكت كنند و با
فراهم كردن خواستههایش از گریه بازش دارند، ولی نمیدانند كه گریه كردن
به سود اوست و سرانجام نیكی پیدا میكند.
بدین ترتیب چه بسا كه در اشیا، منافعی نهفته باشد كه معتقدان به اهمال
و بی تدبیری در كار عالم از آن غافلاند و اگر میدانستند، هیچ گاه نمیگفتند
كه فلان چیز بی ثمر است؛ زیرا آنان از اسباب و علل آگاه نیستند. براستی هر
چه را كه منكران نمیدانند عارفان میبینند. چه بسیار است چیزهایی كه
دانش اندك آفریدگان از آن كوتاه و خالق آفرینش با دانش بی پایانش از آن آگاه
است. قداستش عظیم و كلمهاش والاست.
همچنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:
وقتی بچه زیاد گریه كند، برای او تعویذ و سبب محافظت است. (بحار الانوار،
ج56،ص194)
در حدیثی دیگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:
كودكانتان را بخاطر گریه كردنشان نزنید؛ چرا كه گریۀ آن ها تا چهار ماهگی،
شهادت به لا اله الاّ الله، و در چهار ماهۀ دوم، صلوات بر پیامبر و در چهار ماهۀ
سوم دعا برای والدینش می باشد. (وسائل الشیعه،ج15، ص171)
حدیث در مورد آبی که از دهان کودکان سرازیر میشود:
در کتاب «توحید مفضّـل» آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند:
ای مفضل! در تمام اعضای جسم آدمی و تدابیری كه در آنها نهفته است،
اندیشه كن. و اما آبی كه از دهان كودكان سرازیر میشود و خارج میگردد،
رطوبتی است كه اگر در بدنهایشان بماند، آثار وخیمی بر جای میگذارد.
چنانكه میدانی گاهی كه رطوبت بدن چیره میشود (و بر دیگر عناصر
[منظور طبایع چهارگانه در طب قدیم]، غلبه میكند) شخص، دچار كودنی،
دیوانگی، كم عقلی، فلج و لقوه و جز آن میگردد.
خداوند جل و علا تدبیر چنان نمود كه این رطوبت در دوران كودكی از دهانشان
بیرون رود و در بزرگی از سلامت تن برخوردار گردند. بدین ترتیب، پروردگار به
خاطر نادانی آفریدگان، بر آنان منت نهاد و تفضل نمود. اگر اینان از دادهها و
نعمتهای بی شمار او آگاه بودند، هیچ گاه در معصیت و لغزش از فرمانش
فرو نمیافتادند. پاك و منزه خدایی كه چه بزرگ است نعمتهای او بر
مستحقان و دیگر آفریدگان! و چه والاتر است از آنچه باطل گرایان میپندارند.