فرازی از ادعیه
امام_سجّاد علیه السلام در دعای خویش به درگاه خداوند:
مرا به خلق خود وامگذار
فرازی از دعای ۲۲ صحیفه سجّادیه
امام_سجّاد علیه السلام در دعای خویش به درگاه خداوند:
مرا به خلق خود وامگذار
فرازی از دعای ۲۲ صحیفه سجّادیه
جنازه مردى را آوردند تا پیامبر_اکرم صلى اللّه عليه و آله بر آن نماز گذارد.
پيامبر صلى اللّه عليه و آله به اصحاب خود فرمود: شما بر او نماز بخوانيد اما من نمى خوانم.
اصحاب گفتند: رسول اللّه! چرا بر او نماز نمى گذارى؟
حضرت فرمود: زيرا بدهكار مردم است.
ابوقتاده گفت: من ضامن مى شوم كه قرض او را ادا كنم.
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: بطور كامل ادا خواهى كرد؟
ابوقتاده: بله، بطور كامل ادا خواهم كرد. آنگاه پيامبر صلى اللّه عليه و آله بر او نماز گذارد.
ابوقتاده گويد: بدهكارى آن مرد هفده يا هجده در هم بود.
منبع : مستدرك الوسائل، ج ۱۳، ص ۴۰۴
روزى پیامبر_اکرم صلى اللّه عليه و آله با همراهان خود در صحرا عبور مى كرد كه به شتربانى گذر كرد، كسى را فرستاد تا از او شير بخواهد.
شتربان گفت: آنچه در سينه شترهاست صبحانه قبيله است و آنچه در ظرف هاست شام آنهاست.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله گفت: خدايا مال و فرزندانش را زياد گردان.
آنگاه به راه افتادند تا به چوپانى رسيدند. حضرت كسى را فرستاد تا از او شير بگيرد. چوپان گوسفند را دوشيد و هرچه در ظرف داشت در ظرف پيامبر صلى اللّه عليه و آله ريخت و گوسفندى هم براى آن حضرت فرستاد و عرض كرد: همين اندازه نزد ما بود اگر بيشتر هم بخواهيد به شما مى دهيم.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله گفت: خدايا او را به اندازه كفاف روزى ده.
يكى از اصحاب عرض كرد: يا رسول اللّه! براى كسى كه به شما چيزى نداد دعائى كردى كه همه ما آن را دوست داريم
و براى كسى كه حاجت تو را برآورده ساخت دعائى كردى كه همه ما آن را ناخوش مى داريم.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: آنچه كم و كافى باشد بهتر از زيادى است كه دل را مشغول دارد.
خداوندا محمد و آل محمد را به اندازه كفاف روزى عطا فرما.
#امام_صادق عليه السلام فرمود: خداى عز وجل مى فرمايد: اگر بر بنده مومنم تنگ گيرم غمگين مى شود در صورتى كه اين تنگى او را به من نزديكتر مى سازد و اگر بر بنده مومنم وسعت دهم شادمان گردد، در صورتى كه آن وسعت او را از من دورتر مى كند.
اصول كافى ، باب الكفاف ، ح ۵
ابوطالب پدر على (ع) كشتى گرفتن را دوست داشت، و در ميان عرب رسم بود كه افرادى مى آوردند و آنها كشتى مى گرفتند و ديگران تماشا مى كردند.
ابوطالب پسران خود را و پسران برادران خود، و پسران عموهاى خود را به گرد هم جمع مى كرد، و به آنها مى گفت: دو نفر دو نفر كشتى بگيرند، در آن وقت على (ع) (حدود ده ساله) بود، ابوطالب مى ديد، پسرش على (ع) با هر كسى كه كشتى مى گيرد او را به زمين مى زند و بر او پيروز مى شود. ابوطالب منظره پيروزى على (ع) را مى ديد و مى گفت:
ظهر على: (على بر بالا قرار گرفت و پيروز شد)
از اين روز على (ع) را با لقب (ظهير) (پشتيبان) خواندند.
وقتى كه آن حضرت بزرگ شد، به كشتى گرفتن علاقه داشت، با دليران و قهرمانان كشتى مى گرفت و بر آنها پيروز مى شد.
منبع : مناقب ابن شهر آشوب (ره) ج ۱، ص ۴۳۹