سخنان پاک
امام صادق عليه السلام
راجع بقول خداى عزوجل:((إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفَعُه))((سخنان پاك بسوى او بالا می رود و كار شايسته به آن رفعت می بخشد)) فرمود: ولايت ما خانواده مقصود است، و با دست اشاره بسينه خود نمود. و فرمود: كسى كه ولايت ما را نداشته باشد، خدا هيچ عملى را از او بالا نبرد.
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ عَمَّارٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفَعُهُ وَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَمَنْ لَمْ يَتَوَلَّنَا لَمْ يَرْفَعِ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا
اصول کافی، ج۲، ص۳۰۶، ح۸۵
اهل باطل
امام صادق ع
. . . با اهل باطل مدارا كنيد و ستم آنان را بر خويش تاب آوريد. مبادا با آنها درافتيد و ستيزه كنيد، و در مجالست و آميزش و گفتگو با آنها ميان خود و خدا ديندار باشيد، و به هنگام همنشينى و آميزش و گفتگوى با ايشان كه گريزى از آن نيست تقيّه در پيش گيريد كه خداوند به شما دستور داده آن را در پيوند با آنها به كارش بنديد. هر گاه به همنشينى با آنها مجبور شديد بى گمان شما را خواهند آزرد و در چهره آنها زشتى خواهيد يافت، و اگر خداوند شرّ آنها را از شما دفع نكند به شما يورش مى آورند.
دشمنى و بدبينى كه در سينه خود نسبت به شما دارند بيش از آن است كه آشكار مى كنند.
مجالس شما و آنها يكى است ولى جان شما و آنها از يك ديگر جداست و با هم أنس نمى گيرد. شما هرگز دوستشان نخواهيد داشت و آنها نيز شما را دوست ندارند ولى خداوند شما را با نمودن راه حق گرامى داشته و نسبت بدان آگاهيتان بخشيده است ولى آنان را شايسته حق قرار نداده است. با آنها مدارا كنيد و نسبت بديشان صبر در پيش گيريد، و اين در حالى است كه آنان با شما سر سازش و شكيبايى ندارند. نيرنگ آنها انديشه هاى شيطانى است كه از يك ديگر مى گيرند و به يك ديگر مى دهند.
همانا دشمنان خدا اگر بتوانند شما را از حق باز مى دارند ولى خدا شما را از آنان حفظ مى كند،
. . . عَلَيْكُمْ بِمُجَامَلَةِ أَهْلِ الْبَاطِلِ تَحَمَّلُوا الضَّيْمَ مِنْهُمْ وَ إِيَّاكُمْ وَ مُمَاظَّتَهُمْ دِينُوا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ إِذَا أَنْتُمْ جَالَسْتُمُوهُمْ وَ خَالَطْتُمُوهُمْ وَ نَازَعْتُمُوهُمُ الْكَلَامَ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنْ مُجَالَسَتِهِمْ وَ مُخَالَطَتِهِمْ وَ مُنَازَعَتِهِمُ الْكَلَامَ بِالتَّقِيَّةِ الَّتِي أَمَرَكُمُ اللَّهُ أَنْ تَأْخُذُوا بِهَا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ فَإِذَا ابْتُلِيتُمْ بِذَلِكَ مِنْهُمْ فَإِنَّهُمْ سَيُؤْذُونَكُمْ وَ تَعْرِفُونَ فِي وُجُوهِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُهُمْ عَنْكُمْ لَسَطَوْا بِكُمْ وَ مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءِ أَكْثَرُ مِمَّا يُبْدُونَ لَكُمْ مَجَالِسُكُمْ وَ مَجَالِسُهُمْ وَاحِدَةٌ وَ أَرْوَاحُكُمْ وَ أَرْوَاحُهُمْ مُخْتَلِفَةٌ لَا تَأْتَلِفُ لَا تُحِبُّونَهُمْ أَبَداً وَ لَا يُحِبُّونَكُمْ غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَكْرَمَكُمْ بِالْحَقِّ وَ بَصَّرَكُمُوهُ وَ لَمْ يَجْعَلْهُمْ مِنْ أَهْلِهِ فَتُجَامِلُونَهُمْ وَ تَصْبِرُونَ عَلَيْهِمْ وَ هُمْ لَا مُجَامَلَةَ لَهُمْ وَ لَا صَبْرَ لَهُمْ عَلَى شَيْ ءٍ وَ حِيَلُهُمْ وَسْوَاسُ بَعْضِهِمْ إِلَى بَعْضٍ فَإِنَّ أَعْدَاءَ اللَّهِ إِنِ اسْتَطَاعُوا صَدُّوكُمْ عَنِ الْحَقِّ فَيَعْصِمُكُمْ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ . . .
اصول الکافی - مجلد ۸، صفحه ۲
جوان قانون شکن
روزی امام_على علیه السلام در شدت گرما بیرون از منزل بود سعد پسر قیس حضرت را دید و پرسید:
یا امیر المؤمنین! در این گرمای شدید چرا از خانه بیرون آمدید؟ فرمود:
- برای اینکه ستمدیده ای را یاری کنم، یا سوخته دلی را پناه دهم.
در این میان زنی در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام علیه السلام ایستاد و گفت:
یا امیر المؤمنین شوهرم به من ستم میکند و قسم یاد کرده است مرا بزند. حضرت با شنیدن این سخن سر فرو افکند و لحظه ای فکر کرد سپس سر برداشت و فرمود:
نه به خدا قسم! بدون تأخیر باید حق مظلوم گرفته شود!
این سخن را گفت
و پرسید:
- منزلت کجاست؟
زن منزلش را نشان داد.
حضرت همراه زن حرکت کرد تا در خانه او رسید.
علی علیه السلام در جلوی درب خانه ایستاد و با صدای بلند سلام کرد. جوانی با پیراهن رنگین از خانه بیرون آمد حضرت به وی فرمود:
از خدا بترس! تو همسرت را ترسانیده ای و او را از منزلت بیرون کرده ای.
جوان در کمال خشم و بی ادبانه گفت:
کار همسر من به شما چه ارتباطی دارد. (والله لاحرقنها بالنار لکلامک. ) بخدا سوگند بخاطر این سخن شما او را آتش خواهم زد!
علی علیه السلام از حرفهای جوان بی ادب و قانون شکن سخت بر آشفت! شمشیر از غلاف کشید و فرمود:
من تو را امر به معروف و نهی از منکر میکنم، فرمان الهی را ابلاغ میکنم، حال تو بمن تمرد کرده از فرمان الهی سر پیچی میکنی؟ توبه کن والا تو را میکشم.
در این فاصله که بین حضرت و آن جوان سخن رد و بدل میشد، افرادی که از آنجا عبور میکردند محضر امام (ع) رسیدند و به عنوان امیر المؤمنین سلام میکردند و از ایشان خواستار عفو جوان بودند.
جوان که حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد در مقابل رهبر مسلمانان خودسری میکند، به خود آمد و با کمال شرمندگی سر را به طرف دست علی (ع) فرود آورد و گفت:
یا امیر المؤمنین از خطای من درگذر، از فرمانت اطاعت میکنم و حداکثر تواضع را درباره همسرم رعایت خواهم نمود.
حضرت شمشیر را در نیام فرو برد و از تقصیرات جوان گذشت و امر کرد
داخل منزل خود شود و به زن نیز توصیه کرد که با همسرت طوری رفتار کن که چنین رفتار خشن پیش نیاید.
بحارالانوار ، ج ۴۰، ص ۱۱۳
(کتاب داستان های بحارالانوار)
عمل
فاطمه زهرا سلام الله عليها:
إنْ كُنتَ تَعمَلُ بِما أمَرناكَ و تَنتَهي عَمّا زَجَرناكَ عَنهُ فَأنتَ مِن شيعَتِنا و إلاّ فَلا ؛
حضرت فاطمه عليهاالسلام:
اگر به آنچه تو را به آن فرمان مى دهيم عمل كنى و از آنچه برحذر مى داريم دورى كنى، از شيعيان مايى و الاّ هرگز.
بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۱۵۵.