خیر دنیا و آخرتمان در چیست؟!
️
امیرالمومنین علي عليه السلام:
🔷 چهار چيز است كه به هر كس داده شود #خير_دنيا و #آخرت به او داده شده است:
🔹راستگويي
🔹 امانتداري
🔹عفت شكم
🔹و خوشخويي
📚 غرر الحكم : ح 2142
️
امیرالمومنین علي عليه السلام:
🔷 چهار چيز است كه به هر كس داده شود #خير_دنيا و #آخرت به او داده شده است:
🔹راستگويي
🔹 امانتداري
🔹عفت شكم
🔹و خوشخويي
📚 غرر الحكم : ح 2142
استاد شهید مطهری:
دین اسلام یک دین ناشناخته است، حقایق این دین تدریجاً در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسی گریز گروهی از مردم، تعلیمات غلطی است که به این نام داده می شود.
این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه می بیند.
(از کتاب عدل الهی)
♻️
در دنياى امروز ديگر فكر فرد و عمل فرد ارزش ندارد، از تك روى كارى ساخته نيست، علما و دانشمندان هر رشته دائماً مشغول تبادل نظر با يكديگرند، محصول فكر و انديشه خود را در اختيار ساير اهل نظر قرار مىدهند. حتى علماى قارهاى با علماى قاره ديگر همفكرى و همكارى مىكنند…
اگر شوراى علمى در فقاهت پيدا شود و اصل تبادل نظر بهطور كامل جامه عمل بپوشد، گذشته از ترقى و تكامل كه در فقه پيدا مىشود بسيارى از اختلاف فتواها از بين مىرود.
چارهاى نيست، اگر مدعى هستيم كه فقه ما نيز يكى از علوم واقعى دنياست بايد از اسلوبهايى كه در ساير علوم پيروى مىشود پيروى كنيم. اگر پيروى نكنيم معنايش اين است كه از رديف علوم خارج است.
استاد شهید مطهری، ده گفتار، ص 110 - 112
شاكي شكايت خود را به خليفه مقتدر وقت ، عمر بن الخطاب ، تسليم كرد. طرفين دعوا بايد حاضر شوند و دعوا طرح شود . كسي كه از او شكايت شده بود ، اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (ع) بود . عمر هر دو طرف را خواست و خودش در مسند قضا نشست .
طبق دستور اسلامي ، دو طرف دعوا بايد پهلوي يكديگر بنشينند و اصل تساوي در مقابل دادگاه محفوظ بماند . خليفه مدعي را به نام خواند ، و امر كرد در نقطه معيني روبروي قاضي بايستد .
بعد روكرد به علي و گفت : ” يا اباالحسن پهلوي مدعي خودت قرار بگيرد ” . به شنيدن اين جمله ، چهره علي درهم و آثار ناراحتي در قيافهاش پيدا شد .
خليفه گفت : ” يا علي ، ميل نداري پهلوي طرف مخاصمه خويش بايستي ؟ ” علي : ” ناراحتي من از اين نبود كه بايد پهلوي طرف دعواي خود بايستم ، بر عكس ، ناراحتي من از اين بود كه تو كاملا عدالت را مراعات نكردي ، زيرا مرا با احترام نام بردي و به كنيه خطاب كردي و گفتي ” ياابا الحسن ” ، اما طرف مرا به همان نام عادي خواندي . علت تأثر و ناراحتي من اين بود
داستان راستان ,ج1,ص90و91