« فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم »( توبه 122 ) .
به طور كلي براي هر انساني لازم است كه داراي فكر نقادي باشد . قوه نقادي و انتقاد كردن به معناي عيب گرفتن نيست . معناي انتقاد ، يك شيء را در محك قرار دادن و به وسيله محك زدن به آن ، سالم و ناسالم را تشخيص دادن است . مثلا انتقاد از يك كتاب معنايش اين نيست كه حتما بايد معايب آن كتاب نمودار بشود بلكه بايد هر چه از معايب و محاسن داشته باشد آشكار بشود . انسان بايد در هر چيزي كه از ديگران ميشنود نقاد باشد يعني آن را بررسي و تجزيه و تحليل بكند . صرف اينكه يك حرفي در ميان مردم شهرت پيدا ميكند خصوصا كه با يك بيان زيبا و قشنگ باشد ، دليل بر اين نيست كه انسان حتما بايد آن را بپذيرد و قبول بكند . به ويژه در امر دين و آنچه كه مربوط به دين است ، انسان بايد نقاد باشد .
منبع:مقتضیات زمان ,ج1,صفحه285