آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

⬛️ نحوه شهادت حضرت عباس (ع) 

27 مرداد 1400 توسط آرامش

طبق نقل مشهور، امام حسین (ع) حضرت عباس (ع) را پی آب فرستاده و ایشان شهید می شوند. با شنیدن این نقل، این سوال پیش می آید که چرا امام (ع) خود پی آب نرفتند؟!

? الارشاد شیخ مفید که از معتبرترین مقاتل است، ماجرا را به گونه ای نقل کرده که این سوال را پاسخ می دهد.
طبق نقل الارشاد، امام (ع) با حضرت عباس (ع) هر دو پی آب می روند، اما دشمن بین آندو فاصله می اندازد و حضرت عباس که سمت فرات افتادند، به سوی آب حرکت می کنند و…

در روز عاشورا چون سپاه دشمن آب را بر امام حسین (ع) و یارانش بستند، تشنگی بر آنها سخت گذشت. کودکان از شدت تشنگی می نالیدند. امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل درصدد تهیه آب با هم وارد میدان جنگ شدند و به سمت فرات حرکت کردند.(الارشاد، شیخ مفید)

عباس، هم‎چنان پیشاپیش حسین (ع) حرکت می کرد و می‎جنگید و به هر سو که حسین (ع) می‎رفت، او نیز به همان سو می‎رفت (دِیْنَوَری، الاخبار الطوال)

در این هنگام امام حسین (ع) روی سیل‎بند کنار فرات رفته و به سمت فرات روانه شد و سپاهیان عمر بن سعد از حرکت او جلوگیری کردند، مردی از بنی دارِم گفت: وای بر شما! میان او و آب حائل و مانع شوید و نگذارید او به آب دسترسی پیدا کند. حسین (ع) مرد دارمی را نفرین کرد. آن مرد [از نفرین امام] خشمگین شد و تیری رها کرد که بر گلوی حضرت اصابت کرد. امام حسین (ع) تیر را بیرون آورد، آن گاه دستهایش را [زیر گلو] گرفت و پر از خون شد و آن را پاشید و گفت:
«خدایا، به درگاهت شکایت می کنم از آنچه با پسر دختر پیامبرت می کنند». (تاریخ طبری).

آنگاه در حالی که عطش او شدّت یافته بود، به جایگاهش بازگشت. در این حال لشکر دشمن ، عباس (ع) را از هر طرف محاصره کرده و او را از امام حسین (ع) جدا کردند. عباس [که از برادرش جدا شده بود] به تنهایی با آنان جنگید. (شیخ مفید، الارشاد)

دشمن ضربتی بر دست راست عباس وارد کرد، عباس شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرد.
عباس آن قدر جنگید که بی‎حال و ناتوان شد. در این زمان یکی از افراد دشمن پشت نخلی کمین کرد و ضربتی بر دست چپ او وارد کرد.
آنگاه، مشک را به دندان گرفت، چیزی نگذشت که تیری بر مشک اصابت کرد و آبهای آن فرو ریخت.
تیر دیگری بر سینه مبارکش اصابت کرد و بعضی نوشته ‏اند تیری بر چشم حضرت نشست و مردی از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارکش زد که از اسب به زمین افتاد.

«وَنادی‏ بِأعْلی‏ صَوْتِهِ: أَدْرِکْنی‏ یا أَخِی» با صدای بلند فریاد زد: برادر مرا دریاب.
چون امام حسین (ع)، عباس را در کنار فرات بر زمین دید، به سبب کشته شدن عباس به شدّت گریه کرد و فرمود:

الآنَ اِنْکَسَر ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتی ؛ «اکنون کمرم شکست و رشته تدبیرم گسسته شد»…

◾️صلی الله علیک یا اباعبدالله (ع)

 نظر دهید »

‍ اعمال شب و روز #تاسوعا و #عاشورا

27 مرداد 1400 توسط آرامش

? 1- اولین عمل مستحبی ذکر شده برای روز تاسوعا و عاشورا زیارت امام حسین علیه‌السلام است. زیارت امام حسین علیه‌السلام در شب عاشورا پاداش بسیار زیادی دارد. کسی که در شب عاشورا تا صبح در حرم سیدالشهدا علیه السلام بماند، خدا او را با شهدا و در کنار امام حسین علیه‌السلام محشور می‌کند.

? 2- روز نهم و دهم ماه محرم، روز مصیبت و اندوه اهل بیت علیه‌السلام و همه شیعیان است. به همین دلیل شایسته نیست که در این دو روز به ویژه روز عاشورا شیعیان به کسب و کار روزانه و کار‌های دنیایی بپردازند. در این روز محبان اهل بیت علیه‌السلام باید مشغول به عزاداری و شرکت در مراسم روضه اهل بیت علیه‌السلام باشند. 

? 3- در شب عاشورا خواندن نماز 100 رکعتی توصیه شده خواندن این نماز به این صورت است که:
? در هر رکعت بعد از سوره حمد 3 بار سوره توحید خوانده شود
? و بعد از نماز 70 بار سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ‏ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ گفته شود
? در روایت دیگری آمده که در ادامه ذکر بالا استغفار هم گفته شود.

همچنین توصیه شده که در نیمه‌های شب تاسوعا نمازی 4 رکعتی خوانده شود. در هر رکعت از این نماز بعد از سوره حمد 10 مرتبه آیه الکرسی و 10 مرتبه هم هر یک از سوره‌های توحید، فلق و ناس خوانده شود. بعد از سلام نماز 100 بار سوره توحید را بخوانید.

? 4- علامه مجلسى در زاد المعاد فرموده بهتر آن است که روز نهم و دهم را روزه نگیرید؛ زیرا که بنى امیه این دو روز را براى برکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه مى‏‌داشتند همچنین از طریق اهل بیت علیهم السلام احادیث بسیار در مذمت روزه این دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است‏.

? 5- احیای شب عاشورا فضیلت زیادی دارد و بسیار توصیه شده است. در میزان ثواب آن آمده که اندازه عبادت همه ملائکه و برابر با هفتاد سال است. 

? 6- خواندن زیارت عاشورا در روز دهم ثواب بسیار زیادی دارد و می‌توان آن را از دور یا نزدیک خواند و به حضرت سلام و عرض ادب کرد.

? 7- در روز عاشورا هزار مرتبه ذکر: «اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَینِ علیه السلام.» خوانده شود.

? 8- یکی دیگر از اعمال توصیه شده برای روز عاشورا خواندن هزار مرتبه سوره توحید است.

? ✨امام صادق (ع) فرموده‌اند:
هر کس در روز عاشورا هزار مرتبه سوره «توحید» را بخواند، خداوند رحمان به وى نظر (رحمت) افکند و هر کس را که خداوند رحمان (با دیده رحمت) نظر کند، وى را مجازات نخواهد کرد.

 نظر دهید »

#علمدار_عشق 

31 تیر 1400 توسط آرامش

ا? ? ? ? ? ? ? ✺﷽ ✺
ا ? ? ? ? ? ?
ا ? ? ? ? ?
ا? ? ? ?
ا ? ? ?
ا ? ?
ا?

? #علمدار_عشق ?
?داستان مدافعان حرم ?
قسمت 6⃣1⃣

سه هفته ای از آغاز دانشگاه میگذره امروز قراره آقاجون به همراه سیدهادی برن دیدن حاج کمیل

بازهرا داشتیم حرف میزدیم
زهرا کاش توام امروز میومدی خونه ما
- برو خل وچل من برای چی بیام
زهرا: اما من دوست داشتم بیای
- ان شاالله یه روز دیگه
زهرا: ان شاالله همین امروز بشه

آقاجون تو عملیات کربلای 5 چندتا ترکش میخوره
ترکش ها تو ناحیه خیلی حساسی بودن
طوری که امکان درآوردن ترکش ها نیست
یکی تو ناحیه کمر که به سمت نخاع درحرکت است و دیگری در ناحیه قلب
تا چندماه آقاجون از حضور و فرماندهی در جبهه منع میکنند
اما چندوقت بعد آقاجون در عملیات آزادسازی حلبچه حاضرمیشه
و دراون عملیات ریه و شش هاش توسط گاز خردل میسوزه

شش ماه پزشک آقاجون از نشستن طولانی منع کرده

برای آقاجون کلیه امور حجره ها رو واگذر کرده به برادرانم
وهرجا که میخاد بره بایکی از ماه ها میره

رسیدم خونه ماشین پارک کردم رفتم داخل گفتم
سلامـــــــــــ براهالی خانــــــــــه
+ سلام بابا خوبی
دخترم خسته نباشی
- ممنونم آقاجون شما خوبی؟
+ ممنون
نرگس جان یه زنگ به سیدهادی بزن ببین پس کی میاد بریم خونه حاج کمیل اینا
- چشم آقاجون

تلفن برداشتم و شماره سیدهادی گرفتم
- الو سلام عزیزعمه کجایی؟
قراربود بیایی با آقاجون بری خونه حاج کمیل

سلام عمه بخدا شرمنده ام
از طرف من از حاج بابا معذرت خواهی کن
بچه ها پایگاه همه رفتن ناحیه من موندم
باید این سومانی ها ببرم استخر

- باشه عمه فدات بشه اشکال نداره
دشمنت شرمنده
برو به کارت برس عزیزم

ببخشید دیگه

-تلفن قطع کردم آقاجون براش کاری پیش اومده نمیتونه بیاد

+بابانرگس پس حاضرشو باهم بریم
- بامن آقاجون
+ آره بابا برو حاضر شو

چون زهرادوتابرادر جوان داشت تصمیم گرفتم باچادر برم

گوشیمو برداشتم و به زهرا پیام دادم
ای بگم چی نشی زهرا
سیدهادی نمیتونه بیاد
من دارم با آقاجون میام

راوی مرتضـــــــی

تواتاقم داشتم روی پروژه تحقیقاتی که مربوط به کلاس استاد مرعشی بود کار میکردم
که یکی زد به در
- بله بفرمایید داخل
+ داداشی داری چه کار میکنی
- خواهرگلم دارم روی پروژم کار میکنم
+ آخی الهی
خسته نباشی
اما هرچقدرکار کردی بسه
حاج آقا موسوی اینا تو راهن
پاشو لباسهات عوض کن

- باشه خواهری
+ کدوم پیراهنت میخای بپوشی؟

- به لباس روی تخت بود اشاره کردم
یه بلوز چهارخونه آبی روشن یعقه آخوندی و شلوار پارچه مشکی نشونش دادم

نه داداش این نه
بذار

رفت سمت کمدم یه پیراهن صورتی روشن درآورد
داداش اینو بپوش
قشنگتر نشونت میده
- باشه چشم

لباس هارو پوشیدم
صدای زنگ در بلند
مجتبی داشت میرفت سمت در که زهرا گفت
داداش مرتضی شما برو در باز کن
آقامجتبی بیا مابریم پدر همراهی کنیم

رفتم سمت در
بازش کردم

نرگس سادات با چادر پشت در بود
هنگ مونده بودم
اصلا فکر نمیکردم پشت در نرگس سادات باشه

- سلام حاج آقا بفرمایید

•• ممنونم پسرم
پدرت کجاست

* حاج حسن
•• کمیل خودتی

حاج حسن خم شد صورت پدرم بوسید
چقدر حجاب به نرگس سادات میاد استغفرالله ربی اتوب الیه
چقدر این دختر گاهی ذهنمو درگیر خودش میکنه

پدرم و حاج حسن رفتن داخل اتاق مخصوص پدر

یک ساعت و نیم میگذشت

نرگس : زهرا من نگرانشون شدم برو یه سر بهشون بزن

زهرا: داداش مرتضی بی زحمت یه سرو پیش پدرا
نرگس سادات نگرانه

در زدم پدر

مرتضی پسرم حال حاج حسن خوب نیست دخترخانمش صدا کن

- باهول برگشتم تو پذیرایی
خانم موسوی حال پدرتون خوب نیست

نرگس سادات : یاامام حسین
بابا
بابا
چی شد
آقای کرمی میشه کمک کنیم پدرم ببریم دکتر
اسپری شون همراهمون نیست
- بله حتما

اون شب پدرمن با مداوای برادرم مجتبی که پزشکی میخوند حل شد

اما کار حاج حسن به چادر اکسیژن رسید
من موندم تا سیدهادی و سایر بچه هاشون بیان
اونا که اومدن من برگشتم خونه

چکار کرد این زهرا با داداشش

#ادامه دارد…

 نظر دهید »

  #علمدار_عشق #قسمت_پانزدهم 

27 تیر 1400 توسط آرامش

ا? ? ? ? ? ? ? ✺﷽ ✺
ا ? ? ? ? ? ?
ا ? ? ? ? ?
ا? ? ? ?
ا ? ? ?
ا ? ?
ا?

 #علمدار_عشق
#قسمت_پانزدهم

راوی مرتضی:

پدر و مجتبی وارد خونه شدن
زهرا رفت چهارتا چای ریخت آورد
یهو مادرم گفت:
مرتضی جان مادر اون تله فیلمی که قرار بود برای دانشگاه تهیه کنی چی شد مادر؟
- هیچی مادر
تائتر و سرود و بقیه برنامه ها حتی موسیقی متن فیلم من حاضره
اما متن تله فیلم آماده نیست
+ خوب در مورد چیه؟

- شهدای کربلای 5
زهرا: داداش پدر که جزو جانبازان کربلای 5
* مارو درحدی نمیدونه ک ازمون استفاده کنه
- پاشدم رفتم سمت پدر
سرم گذاشتم روی پای پدر
گفتم نه پدر من اصلا یادم نبود

* زهراجان دخترم اون آلبومها بیار با داداشت حرف بزنم
مرتضی جان این ولیچر لطفا حرکتش بده بریم اون اتاق

پدر شروع کرد به تعریف
تا عکس حاج حسن موسوی دیدم
پدر این شخص کی هست ؟

* ایشان فرماندم بودن
حاج حسن موسوی

- موسوی ? ?
موسوی
پدر من این آقا میشناسم
* میشناسی؟
- آره پدر چهره شون برام خیلی آشناست
روز جشن ورودی دیدمشون
اصلا دخترشون نرگس سادات هم کلاسی زهراجان هست
* باورم نمیشه پیداش کردم
- زهراجان خواهر شماره همکلاسیت خانم موسوی بگیر
پدر با پدرشون صحبت کنه
زهرا : چشم

خداروشکر پدر بدون شوکه شدن جریان حاج حسن متوجه شد

#راوی نرگس سادات

فردا اولین کلاس دانشگاه مون هست

تو اتاقمون دراز کشیده بودیم
با نرجس حرف میزدیم
- نرگس فردا شب عروسی دعوتیم
میخوام لباس محلی های تو برام از شمال خریدی بپوشم
+ إه عروسی کیه؟
- عروسی پسرعمه آقا محسن
+ إه همون طلبهه
- خواهر جان تو این طایفه هم یا پاسدارن یا طلبه
+ آره نرجس دیدی تو فامیل ما همه طباطبایی ازدواج میکنن
- آره
نرگس تو چی ؟
چه تصمیمی گرفتی برای حجاب و آینده و ازدواج؟
+ حجاب که دارم بهش نزدیکتر میشم
آینده که فعلا فقط برام درس و دانشگاه مهمه
ازدواج تا خدا چه بخواد
نرجس آقا محسن میذاره فردا شب اجازه میده اون لباس محلی بپوشی ؟
+ قراره محسن چند ساعت قبل از مراسم بیاد
من لباسم براش بپوشم نظر بده
- آهان این خوبه
عروسی خودتون کیه؟
+ سال دیگه ولادت آقا صاحب الزمان
- نرجس بری دلم برات خیییییلی تنگ میشه
 ان شاالله تا وقت رفتن من ، تو نامزد کنی
با نرجس تا ساعت 1 نصف شب از هر دری حرف زدیم
کلاسم ساعت 9 صبح بود
با ماشینم سمت دانشگاه حرکت کردم
زهرا تو راهرو دانشگاه دیدم باهم رفتیم سرکلاس
حدود نیمه ساعت بعد استاد سرکلاس حاضر شد
°° بسم الله الرحمن الرحیم .
بنده علی مرعشی استاد درس فیزیکتون هستم
دانشجوی ترم 2 دکترای فیزیک پلاسمام
به من گفتن نخبه های جوان دانشگاه همه تو رشته و کلاس شمان
حالا یکی یکی بلند بشید
خودتون معرفی کنید
رتبه و سن و شهری که ازش اومدید بگید
اول خانمها خودشون معرفی کنید
اول زهرا بعد مرجان خودشون معرفی کردن
بعدنوبت من شد
به نام خدا
نرگس سادات موسوی
رتبه 98 قزوین
اومدم بشینم که استاد گفت
ببخشید خانم موسوی شما با آقای سیدهادی موسوی نسبتی دارید؟
-بله استاد برادرزاده ام هستن
چه عالی
من از دوستان سیدهادی هستم
گوشیم فورمت کردم
شماره سید هادی از گوشیم پاک شده
اگه میشه شماره اش به من بدید ؟
- بله اجازه بدید باهش هماهنگ کنند
بعد
بله حتما
بعداز کلاس شماره سیدهادی و دادم به استاد

#ادامه_دارد

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 54
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 58
  • ...
  • 59
  • 60
  • 61
  • ...
  • 878
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 37
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جستجو

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • فاطمه مقيمي
  • فاطمه حیدرپور

آمار

  • امروز: 783
  • دیروز: 1328
  • 7 روز قبل: 19135
  • 1 ماه قبل: 92008
  • کل بازدیدها: 1705345

آرامش

http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

  • zeynab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس