جوان پر تلاش
امیر تیمور گورکانی در هر پیش آمدی چندان استقامت میورزید که هیچ مشکلی نمیتوانست او را از رسیدن به هدف باز دارد. در این گونه حوادث همواره میگفت:
روزی در جوانی از دشمن شکست خوردم و به ویرانهای پناه بردم و در فکر پایان کار خویش بودم. ناگهان چشمم بر مورچهای ناتوان افتاد که دانه گندمی از خود بزرگتر برداشته بود و از دیوار همی بالا میرفت. چون نیک شمارش کردم، دیدم آن دانه گندم، شصت و هفت مرتبه بر زمین افتاد؛ امّا مورچه آن دانه را رها نکرد و سرانجام آن را بر سر دیوار برد. از دیدن این استقامت و پایداری، چنان قدرتی در من پدیدار شد که هیچ گاه آن را فراموش نمیکنم. با خود گفتم:
ای تیمور! تو از این مورچه کمتر نیستی، بر خیز و بکوش و در پی کار خود باش! برخاستم و همّت گماشتم و استقامت ورزیدم تا بدین پایه از سلطنت رسیدم.
? رنگارنگ، ج 1، ص 19، به نقل از: دنیای جوانان، علی کریمی نیا، انتشارات عصر ظهو ر، ص 105.