استغفار
❤ امیرالمؤمنین علیه السلام:
? طُوبَى لِلْعَبْدِ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ ذَنْبٍ لَمْ یَطَّلِعْ عَلَیْهِ غَیْرُهُ فَإِنَّمَا مَثَلُ الِاسْتِغْفَارِ عَقِیبَ الذَّنْبِ مَثَلُ الْمَاءِ یُصَبُّ عَلَى النَّارِ فَیُطْفِئُهَا ?
? خوشا به حال بندهای که از #خدا طلب استغفار میکند از گناهی که غیر او بر آن مطلع نیست. ?
? پس بدرستی که مثل #استغفار بعد از گناه مثل آبی است که بر #آتش ریخته میشود و آن را خاموش میکند.?
?مستدرک الوسائل،ج12،ص124
سبک زندگی شهدا
هروقت حاجی از منطقه
به منزل میآمد، بعد از اینکه
با من احوالپرسی میکرد
با همان لباس خاکی بسیجی
به نماز میایستاد..
یڪ روز به قصد شوخی گفتم:
تو مگر چقدر پیش ما هستی
که به محض آمدن، نماز میخوانی؟!
نگاهی کرد و گفت:
هروقت تو را می بینم
احساس میکنم باید دو رکعت
نماز شُکر بخوانم..
#شهید_محمدابراهیمهمت..
وقتی آژیر شیطان را شنیدید به پناهگاه خدا بروید:
وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(200- اعراف)
زمانی که آژیر خطر به صدا در میآمد گویندهای با صدای دلهرهآورش چنین میگفت: توجه! توجه! علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است بعد میگفت محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید. بلافاصله بعد از پیام او صدای آژیر گوش خراشی در همه جا طنین انداز میشد و مردمی را میدیدی که با دستپاچگی و سرعت خاصی برای حفظ جان خود به سوی محل امنی در حال دویدناند.
قطعاً خیلی مضحک و خنده دار خواهد بود که کسی در این وضعیت قرار بگیرد و به جای فرار به سوی پناهگاه در معرض خطر بایستد و زیر لب مدام تکرار کند «من به پناهگاه میروم». این داستان بسیار شبیه جریانی است که قرآن کریم نقل میکند.
قرآن میفرماید: وقتی وسوسه شیطان را حس کردید به خدا پناه ببرید(1) که او هم به خواسته شما ترتیب اثر میدهد و هم اینکه میداند شما را چگونه نجات دهد.
پناه بردن به خدا باید با تمام وجود باشد درست به مانند همان مضطر زیر بمباران؛ والا اگر بایستد و مدام بگوید اعوذ بالله اعوذ بالله کاری از پیش نخواهد برد.
1.نمونه ،ج7 ،ص63
شکر گزاری از خدا
مسمع بن عبدالملک میگوید: در منی نزد امام صادق علیهالسلام مشغول خوردن انگور بودیم. سائلی آمد و از امام درخواست کمک کرد، امام خوشه انگوری به او داد، او نپذیرفت و گفت: «اگر پول هست بدهید».
? امام فرمود: «خدا برایت برساند»
? سائل رفت و برگشت، همان خوشه انگور را خواست.
? امام فرمود: “خدا برایت برساند و چیزی به او نداد.”
? سائل دیگری آمد، امام سه حبه انگور به او داد، او گرفت و گفت: «سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و مرا روزی عطا کرد».
? امام هر دو دست را پر از انگور کرد و به او داد.
? سائل گرفت و گفت: «سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است »
? امام فرمود: «بایست» و از غلام خود سؤال کرد: چقدر پول همراه داری؟» گویا بیست درهم داشت، آنها را نیز به سائل داد.
? سائل گفت: «سپاس خدای را، خداوندا این نعمت از توست، تو یکتایی و شریکی برای تو نیست».
? امام فرمود: «بمان» و پیراهنی که در برداشت در آورد و به او داد و فرمود: «بپوش».
? سائل پوشید و گفت: سپاس خدای را که به من لباس داد و مرا پوشانید و به امام رو کرد و گفت: «خدا به تو جزای خیر دهد» .
? مسمع میگوید: «به نظر میآمد که اگر این بار هم امام را دعا نمیکرد و فقط به شکر و سپاس خدا میپرداخت امام باز به او چیزی میداد و همچنان ادامه پیدا میکرد»1
〰〰〰〰〰〰〰〰ا
1- کافی، ج 4، ص 49
? پیشوای ششم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)، ص21و 22