سبک زندگی شهدا
یکے از اقــوام در بیمــارستان بسترے بود و مریضے بسیــار سختے داشـــت و داروهــاے او در داروخــانه های فســا گیر نمی آمد. … ?
? آن زمــان صـفرعلے 10ـ 12 سـاله بــود.
زمانے که دید هــیچ کــدام از اقـــوام حـــاضر نیســتند به شیــراز بروند و پول خـــرج کنــند، داوطلــب شــد که به شیـراز برود و هر طـور شــده داروے آن زن بـیمار را تهیــه کــند ،او 1000 تومــان از دســترنج خودش را برداشــت و به شــیراز رفت و با خرید داروهای آن بیمار جان او را نجــات داد.
#شهـید_صــفرعلی_خـوزه
خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی
به روایت
? تنها جایی که #سردار_سلیمانی دست ها را بالا می برد.
✍ آن شب با هم به مسجد مقدس #جمکران رفتیم، انتهای شب بود مسئولان بازرسی ایشان را نشناختند ایشان دست ها را بالا گرفت
و کامل بازرسی شد و من به شوخی به #شهید گفتم: یک جا می توان دو دست شما را بالا دید آنهم در حرم ائمه(ع) و هنگام #زیارت است.
بعد به حرم حضرت معصومه(س) رفتیم ایشان گفت: سختم است به زیارت بیایم چون مردم از ضریح فاصله گرفته و به سمت من می آیند.
من گفتم محبت مردم به شما به عنوان #سردار_سلیمانی در طول محبت اهل بیت(ع) است مردم شما را خدمتگزار این خاندان می دانند و از این جهت به شما هم محبت و ارادت دارند …
اما ایشان از این اتفاق قلباً ناراحت بود. سپس بر سر مزار #شهید_شیرازی از رفقای سردار و #شهید_مطهری و علامه طباطبایی و #آیت_الله_بهجت رفتیم در این قبور توقف بیشتری داشت،
البته در سفر آخر توقف خاصی بر سر قبر آیت الله شاهرودی داشت.
? به گزارش خبرنگار گروه قرآن و معارف
ساعت خواب
همه دوستان جمع بودند و تازه جلسه گل انداخته بود که یکباره بلند شد و گفت: «ببخشید آقایان! من دیگر نمی توانم بنشینم. الان وقت خواب من است. باید بروم.»
?بعداً بعضی ها برایش دست گرفته بودند که آقا حاضر نیست یک ساعت از خوابش را کم کند اما در اصل آقا حاضر نبود یک لحظه از مناجات و نماز شبش را کم کند…
قسمت:۱۳
#شهید_مطهری
#خاطرات_طلبگی_بزرگان