حاج آقا قرائتی:
در یکى از برنامه هاى تلویزیونى که موضوع بحثم نگاه بود، در حین بحث مَثَلى زدم که در طول هفته تلفن بارانم کردند؛ براى بیان این مطلب که نگاه به زن نامحرم اگر عمیق و ادامه دار باشد، حرام است و اگر گذرا و سطحى باشد، اشکالى ندارد و اینکه زیرنظر گرفتن یک زن و نگاه کردن به او حرام است، امّا نگاه گذرا و سطحى به جمعى از زنان، اشکال ندارد، این گونه مثال زدم که در خیابان یک ماشین هندوانه مى بینید، گاهى به مجموعه هندوانهها نگاه مى کنید و گاهى یک هندوانه را زیرنظر مى گیرید.
در طول هفته تلفن هاى زیادى زدند که مگر خانم ها هندوانه هستند؟ در برنامه بعد سخنم را اصلاح کردم و جمع خانمها را به گلستان گلى تشبیه کردم و در پایان گفتم: در مَثَل، مناقشه نیست. روضه (حضرت ابوالفضل) علیه السلام زمستان 57 بود و هوا بسیار سرد و نفت بسیار کم بود. شب عاشورا به مجلسى رفتم و خواستم روضه حضرت ابوالفضل را بخوانم، با اینکه معمولا روضه نمى خوانم روضه را اینگونه بیان کردم و گفتم:
? شما سالهاست که روضه ابوالفضل را شنیده اید، ابوالفضل دستهایش را زیر آب برد و خواست آب بنوشد، دید دیگران عطش بیشترى دارند، آب نخورد و به دیگران داد. شما هم که آمدى روضه ابوالفضل، اگر نفت دارى و همسایهها از سرما مى لرزند، نفت را در بخارى همسایه بریز. مردم متحیّر بودند با این روضه من بخندند یا گریه کنند!
? کتاب خاطرات حاج آقا قرائتی