مقتل خوانی /روضه سقا
▪️وقتی که ابالفضل تنهائى برادر را دید آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: یا أخاه! آیا رخصت جهاد به من میدهى؟
▪️امام گریه شدیدی کرد و گفت: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهید شوی لشکر من از هم می پاشد
▪️عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سینم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. میخواهم از این منافقین خونخواهى کنم.
▪️امام حسین علیه السلام فرمود: مقدارى آب از براى این کودکان طلب کن.
▪️ناگاه شنید که کودکان فریاد میزنند العطش! العطش!
▪️تعداد چهار هزار نفر که محافظ آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره کردند.
▪️او را تیر باران می کردند ولى او لشکر را شکافت
و….
? بحار الأنوار، ج45، ص41