نیایش
? ? ? ?
مهربانا..
دلم خوش است به بودنت
به سفره ای که پهن کرده ای
و بدون منت به همه میبخشی
الهی …
دلم خوش است به بخشنده بودنت
و اینکه مرا میبخشی و در آغوشت میگیری،،
الهی…
دلم خوش است به قدرتت
که از عدم،، زندگی می آفرینی
الهی …
دلم خوش است
به معجزه ات که اتفاق می افتد
ومن شاد شاد فقط سر بر سجده میگـــذارم
و میان اشـــکهای شوقم فقط میگویم ….. ،،
بودنت را شــــکرت…
به سبک عارفان
از علامه طباطبائى نقل شده:
در نجف هزینه زندگیم به تاخیر افتاد. به این فکر افتادم که تا کى مى توان صبر کرد؟
به محض این فکر درب خانه کوفته شد، مردى داخل شد و گفت: من شاه حسین ولى هستم و فرمود:
خداى تعالى مى فرماید در این هیجده سال چه وقت تو را گرسنه گذاشته ام که مطالعه خود را رها و به فکر روزى افتادهاى؟
سالها گذشت و آمدم تبریز بر حسب عادت همانگونه که در نجف بعد از نماز شب و صبح به وادى السلام نجف مى رفتم، در تبریز هم به قبرستان تبریز می رفتم…
یک بار سنگ قبرى را خواندم، نوشته بود، زبدة العرفا جناب شاه حسین و معلوم شد این همان است که در نجف از طرف خداى تعالى برایم پیام آورده بود، تاریخ فوتش را خواندم، دیدم سیصد سال قبل از آمدنش به درب خانه من از دنیا رفته بود...
?منبع: کتاب در محضر علامه طباطبایی
•┈┈••••✾• ? ? ? •✾•••┈┈•