آرامش

حقیقت، اصیل ترین ،جاودانه ترین و زیباترین راز هستی و نیاز آدمی است.
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

 #امام_علی علیه السلام: ‌ 

27 فروردین 1400 توسط آرامش


? 
‌
?در شگفتم از کسى که در وجود خداوند شک مى‌کند در حالى که آفرینش خداوند را مى‌بیند. ?
‌
? در شگفتم از بخیل به سوى فقرى مى شتابد که از آن مى گریزد، و سرمایه اى را از دست مى دهد که براى آن تلاش مى کند. در دنیا چون تهیدستان زندگى مى کند، امّا در آخرت چون سرمایه داران محاکمه مى شود.
? و در شگفتم از متکبّرى که دیروز نطفه اى بى ارزش، و فردا مردارى گندیده خواهد بود.
? و در شگفتم از آن کس که آفرینش پدیده ها را مى نگرد و در وجود خدا تردید دارد.
? و در شگفتم از آن کس که مردگان را مى بیند و مرگ را از یاد برده است.
? و در شگفتم از آن کس که پیدایش دوباره را انکار مى کند در حالى که پیدایش آغازین را مى نگرد.
? و در شگفتم از آن کس که خانه نابود شدنى، را آباد مى کند امّا جایگاه همیشگى را از یاد برده است.
‌
? نهج البلاغه، حکمت 126
‌

 نظر دهید »

روزه مومنانه و امیدوارانه 

27 فروردین 1400 توسط آرامش

✍ پیامبراکرم صلوات الله علیه: «ماه رمضان ، ماهى است که خداوند ، روزه آن را بر شما واجب ساخت . پس هر کس آن را از روى ایمان و به امید پاداش الهى روزه بدارد ، از گناهانش بیرون مى آید ، همچون روزى که مادرش او را زاده است»

? تهذیب الأحکام ج 4 ص 152

 نظر دهید »

 #سگ_باحیا 

27 فروردین 1400 توسط آرامش

شیخ بهایی می‌نویسد: عابدی در کوه لبنان در زمان‌های پیشین زندگی می‌کرد. وی روزها روزه می‌گرفت و هر شب گرده ی نانی برای او می‌آمد. با نیمی از آن افطار و نیم دیگر را برای سحر می‌گذاشت. مدتی بر این وضع زندگی می‌کرد و از کوه پایین نمی آمد. شبی اتفاق افتاد که نان برایش نرسید. گرسنگی او را فرا گرفت، آن شب خوابش نبرد، بعد از نماز پیوسته انتظار می‌کشید که غذای هر شبه اش برسد، چیز دیگری نیز نیافت تا گرسنگی اش را رفع کند. در پایین کوه قریه ای وجود داشت که ساکنان آن نصرانی بودند. صبحگاه عابد از کوه پایین آمد و از مردی نصرانی تقاضای غذا کرد. دو گرده نان جوین به او دادند. نان‌ها را گرفت و به طرف کوه رهسپار شد، سگ گر و لاغری که بر در خانه ی مرد نصرانی بود دامن او را گرفت. عابد یک نان را نزدش انداخت شاید برگردد. سگ نان را خورد و برای مرتبه ی دوم به دامن او چسبید و او نان دیگر را نیز جلوی سگ انداخت. سومین مرتبه نیز عابد را رها نکرد و دامنش را پاره کرد. عابد گفت: سبحان الله! سگی به این بی حیایی ندیده بودم. صاحب تو دو گرده ی نان بیشتر به من نداد هر دو را از من گرفتی دیگر چه می‌خواهی؟! خداوند آن سگ را به زبان آورد و گفت: من بی حیا نیستم. بر در خانه ی این مرد مدتی است زندگی میکنم، گوسفندان و خانه اش را نگه داری میکنم و به نان یا استخوانی قانع هستم. گاهی چند روز میگذرد که چیزی برای خود پیدا نمی کند و به من هم نمی دهد، با این وصف در خانه ی این مرد را رها نکرده ام؛ اما تو یک شب که نانت قطع شد تاب نیاوردی و به دشمن روی آوردی. اکنون بی حیا منم یا تو؟ عابد این سخن را که شنید چنان تحت تأثیر قرار گرفت که بر سر خود زد و غش کرد.

سگی را لقمه ای هرگز فراموش نگردد، ور زنی صد نوبتش سنگ

?پند تاریخ 148/5 ؛ به نقل از: کشکول شیخ بهایی 27/1.0

 نظر دهید »

#بهای_عشق

26 فروردین 1400 توسط آرامش

? ? ? ?
آسیه (زن فرعون) همسایگی حق تعالی را طلب کرد و قربت وی را خواستار شد و گفت:
رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنه؛ خداوندا! در همسایگی تو حجره ای می خواهم که در کوی دوست، حجره نیکوست.
آری، نیکوست ولکن بهای آن بس گران است و اگر هر چیزی را به طلا فروشند، این را به جان و دل فروشند.
آسیه گفت: باکی نیست، اگر بهایش به جای یک جان هزار جان باشد، دریغ نیست.
پس آسیه را چهار میخ کردند و در چشم وی میخ آهنین فرو نمودند. او در این حال می خندید و شادمانی می کرد

#کشف_الاسرار_ص63

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 126
  • 127
  • 128
  • ...
  • 129
  • ...
  • 130
  • 131
  • 132
  • ...
  • 133
  • ...
  • 134
  • 135
  • 136
  • ...
  • 878
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

رتبه

    جستجو

    کاربران آنلاین

    • زهرا بانوی ایرانی
    • فاطمه خانه زر

    آمار

    • امروز: 222
    • دیروز:
    • 7 روز قبل: 13021
    • 1 ماه قبل: 90854
    • کل بازدیدها: 1705345

    آرامش

    http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/sore/sore_H_F/H10.png

    • zeynab
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس